۰۵شهریور
کتابی از تا اس واتسون و ترجمه شقایق قندهاری...توی نمایشگاه پارسال بود که ناشر به زور این کتاب رو به دستم داد...اون لحظه خیلی حس خوبی نداشتم و خوندشم بخاطر کتابای زیاد نخونده ای که روی دستم مونده به تعویق افتاد...ولی این کتاب...عالیییییییییییی بود...هرچقدر بگم این کتاب رو دوست داشتم و تمام لحظاتشو با تموم وجودم درک کردم کم گفتمم...کتاب در مورد خانمیه که هر روز با فراموشی از خواب بیدار میشه و شوهرش هر روز صبح باید تمام زندگیشو براش تعریف کنه...ولی کی میدونه شوهرش یا مردی که هر روز صبح کنارش از خواب بیدار میشه چه راست و دروغ هایی براش می بافه...یه کتاب روانپزشکی جنایی خیلی جالبه...توصیه میکنم بخونیدش...البته فیلمش بابازی نیکول کیدمن ساخه شده یا در حال ساخته شدنه...نمیدونم چرا منو خیلی زید یاد کتاب استخوان های دوست داشتنی من انداخت که سالها پیش خوندم...پی نوشت:منتظر یه کتاب غیر منتظره باشد...