روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

۳۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

۰۸اسفند
اتاق من تو مرکز روبروی در ورودیه و چون قفلش مشکل داره هرکی وارد مرکز میشه مستقیم میاد تو اتاق ... دیروز یه پسر 15_16ساله فوق لاغر و برخلاف مردم اینجا بور اومد تو اتاقم و چیزی پرسید اونقدرصداش اروم بود که متوجه نشدم گفتم چی؟ گفت برای خدمات کسیو نمیخواین اینجا؟ گفتم اینجا دولتیه استخدامش با ما نیست.. و رفت از دیروز عذاب وجدان دارم کاش ادرس شبکه رو بهش میدادم...یا میگفتم بره پیش مستخدم مرکز میتونست کمکش کنه...هرچند معلوم بود نیاز مالی شدیدی داره و اگه تو بهداشت حتی بهش کار میدادن تا 6 ماه حداقل طول میکشید تا به اولین حقوقش برسه...واقعا وضع مردم افتضاحه...ادم به یه نفر کمک کنه به ده نفر کمک کنه...بقیه چی پی نوشت:چند وقت پیش یکی از دوستان میگفت چرا انقدر با پسرای پزشکی بدی... خب تقریبا من هیچ خاطره خوشی از اقای هم لول توی رشته و تحصیلم ندارم...معمولا اونا خودشونو بالاتر از من میدونن حتی اگه پایین تر باشن...چندتا موردشو تا حالا نوشتم...از بابا و داداشم و فامیل سابق و رییس مرکز و همکار اقاو...نوشتم و... ماه اخر اینترنی بود که باید بهداشت میگذروندیم و با بچه های دانشگاه دولتی و ازاد هم گروه میشدیم...اکثر بچه ها ماه اخر بودن به جز چند تا از بچه های دولتی و خب مسلما تعداد بچه های دانشگاه ازاد کمتر بود(چون کلا ما ورودی هامون کمتر بود)...به همین خاطر دوتا گروه باید میشدیم و چندتا از بچه های دولتی میومدن با ما...یکی از چالش های ما این بود که یه مریض فرضی معرفی میشد و بچه های هر گروه باید تشخیص افتراقی درمان و راههای درمان غیر دارویی و بهداشتی رو میگفتن...بعد گروه مقابل باید ایراد کار گروه اول و میگفت مریض مااقای 30 ساله کیس پنومونی برونشیت یا برونشیولیت بود...هنوز که هنوزه فرق اینا رو من نمیدونم یعنی از تعریف میدونم فرقشون چیه ولی از نظر بالینی نمیدونم...بعدش نمیدونم وقتی درمانش فرقی نداره چرا باید فرقشو بدونیم...بگذریم...یه پلن برا مریض گذاشتیم و نوبت من بود که برم اون جلو و نظرات گروه رو بگم و البته که چون یک دانشگاه ازادی بودم توسط بچه های دولتی دریده بشم...خب تا اینجای قضیه منطقیه...ولی توی گروه ما 2 تا پسر از دانشگاه دولتی بودن که ماه 6 اینترنی بودن...و بخشایی که رفته بودن یه مشت بخشای مینور و به درد نخور بود...وسط ایرادایی که گروه مقابل به تشخیص و درمان گروه ما داشتن میگرفتن اون دوتا اقا هم به همون روش داشتن من و گروهمون رو میکوبوندن...که یهو اون وسط من عصبانی شدم و رو کردم به استاد کلاس و گفتم اره تشخیص ما اشتباهه مثلا اقای دکتر تشخیصش خروسک بود برای کیس گفته شده و نبولایزر و دگزا تجویز کردن...برای کیس که اقای 30 ساله است(خروسک به عکت باریک بودن مجرای تنفسیه و فقط توی بچه های کم سن هست) وای قیافه پسره دیدنی بود تا بنا گوش سرخ شده بود...کل کلاس رفت رو هوا...خوروسک برای کیس 30 ساله... یکی نیس بش بگه اخه بچه...اگه تو دولتی و من ازاد واسه خاطر شماهاییه که باسهمیه قبول شدین واسه خاطر شما هاییه که پسر بودین و سهمیه جنسیتی داشتین...اخه اینترن ماه6 حرف نزن...من ماه 18 هستم اگه تو 6 هستی... برخورد هایی از این دست کم نبود...همیشه اینترن های پسر یا پزشکان عمومی مرد خودشونو علامه دهر میدونستن...چرا نباید حس بدی بهشون داشته باشم؟ البته شایدم من خیلی فمینیستم که شرایط انقدر برام سخته ولی بقیه زن ها راحتتر میپذیرنش
زیرزمینی
۰۸اسفند
اتاق من تو مرکز روبروی در ورودیه و چون قفلش مشکل داره هرکی وارد مرکز میشه مستقیم میاد تو اتاق ... دیروز یه پسر 15_16ساله فوق لاغر و برخلاف مردم اینجا بور اومد تو اتاقم و چیزی پرسید اونقدرصداش اروم بود که متوجه نشدم گفتم چی؟ گفت برای خدمات کسیو نمیخواین اینجا؟ گفتم اینجا دولتیه استخدامش با ما نیست.. و رفت از دیروز عذاب وجدان دارم کاش ادرس شبکه رو بهش میدادم...یا میگفتم بره پیش مستخدم مرکز میتونست کمکش کنه...هرچند معلوم بود نیاز مالی شدیدی داره و اگه تو بهداشت حتی بهش کار میدادن تا 6 ماه حداقل طول میکشید تا به اولین حقوقش برسه...واقعا وضع مردم افتضاحه...ادم به یه نفر کمک کنه به ده نفر کمک کنه...بقیه چی پی نوشت:چند وقت پیش یکی از دوستان میگفت چرا انقدر با پسرای پزشکی بدی... خب تقریبا من هیچ خاطره خوشی از اقای هم لول توی رشته و تحصیلم ندارم...معمولا اونا خودشونو بالاتر از من میدونن حتی اگه پایین تر باشن...چندتا موردشو تا حالا نوشتم...از بابا و داداشم و فامیل سابق و رییس مرکز و همکار اقاو...نوشتم و... ماه اخر اینترنی بود که باید بهداشت میگذروندیم و با بچه های دانشگاه دولتی و ازاد هم گروه میشدیم...اکثر بچه ها ماه اخر بودن به جز چند تا از بچه های دولتی و خب مسلما تعداد بچه های دانشگاه ازاد کمتر بود(چون کلا ما ورودی هامون کمتر بود)...به همین خاطر دوتا گروه باید میشدیم و چندتا از بچه های دولتی میومدن با ما...یکی از چالش های ما این بود که یه مریض فرضی معرفی میشد و بچه های هر گروه باید تشخیص افتراقی درمان و راههای درمان غیر دارویی و بهداشتی رو میگفتن...بعد گروه مقابل باید ایراد کار گروه اول و میگفت مریض مااقای 30 ساله کیس پنومونی برونشیت یا برونشیولیت بود...هنوز که هنوزه فرق اینا رو من نمیدونم یعنی از تعریف میدونم فرقشون چیه ولی از نظر بالینی نمیدونم...بعدش نمیدونم وقتی درمانش فرقی نداره چرا باید فرقشو بدونیم...بگذریم...یه پلن برا مریض گذاشتیم و نوبت من بود که برم اون جلو و نظرات گروه رو بگم و البته که چون یک دانشگاه ازادی بودم توسط بچه های دولتی دریده بشم...خب تا اینجای قضیه منطقیه...ولی توی گروه ما 2 تا پسر از دانشگاه دولتی بودن که ماه 6 اینترنی بودن...و بخشایی که رفته بودن یه مشت بخشای مینور و به درد نخور بود...وسط ایرادایی که گروه مقابل به تشخیص و درمان گروه ما داشتن میگرفتن اون دوتا اقا هم به همون روش داشتن من و گروهمون رو میکوبوندن...که یهو اون وسط من عصبانی شدم و رو کردم به استاد کلاس و گفتم اره تشخیص ما اشتباهه مثلا اقای دکتر تشخیصش خروسک بود برای کیس گفته شده و نبولایزر و دگزا تجویز کردن...برای کیس که اقای 30 ساله است(خروسک به عکت باریک بودن مجرای تنفسیه و فقط توی بچه های کم سن هست) وای قیافه پسره دیدنی بود تا بنا گوش سرخ شده بود...کل کلاس رفت رو هوا...خوروسک برای کیس 30 ساله... یکی نیس بش بگه اخه بچه...اگه تو دولتی و من ازاد واسه خاطر شماهاییه که باسهمیه قبول شدین واسه خاطر شما هاییه که پسر بودین و سهمیه جنسیتی داشتین...اخه اینترن ماه6 حرف نزن...من ماه 18 هستم اگه تو 6 هستی... برخورد هایی از این دست کم نبود...همیشه اینترن های پسر یا پزشکان عمومی مرد خودشونو علامه دهر میدونستن...چرا نباید حس بدی بهشون داشته باشم؟ البته شایدم من خیلی فمینیستم که شرایط انقدر برام سخته ولی بقیه زن ها راحتتر میپذیرنش
زیرزمینی
۰۵اسفند
سرماخوردگی خر است مریضی که صندلیو بلند میکنه میذاره تو معده من بعد میشینه خر است مریضی که تو صورت ادم سرفه میکنه خر است مریضی که اموزش براش یاسین تو گوش خر خوندنه خر است
زیرزمینی
۰۵اسفند
سرماخوردگی خر است مریضی که صندلیو بلند میکنه میذاره تو معده من بعد میشینه خر است مریضی که تو صورت ادم سرفه میکنه خر است مریضی که اموزش براش یاسین تو گوش خر خوندنه خر است
زیرزمینی
۰۵اسفند
تو این مدت که همه خونه اند و روزی 12_13ساعت درس میخونن و هیچ کار دیگه ای نمیکنن...من همچنان باید برم سر کار و کشیک وایسم...واین غم انگیزترین اتفاق ممکنه
زیرزمینی
۰۵اسفند
تو این مدت که همه خونه اند و روزی 12_13ساعت درس میخونن و هیچ کار دیگه ای نمیکنن...من همچنان باید برم سر کار و کشیک وایسم...واین غم انگیزترین اتفاق ممکنه
زیرزمینی
۰۳اسفند
برنامم اینه که بعد از امتحانم: روبالشتیامو گلدوزی کنم کلاس گلدوزی و نقاشی و خیاطی برم هر روز با مامانم فیلم ببینم باشگاه برم کلیییییی بخوابم کتاب بخونم شهر غریب برم سفربرم بعد شهریور برم تهران ثبت نام کنم...یه خونه کرایه کنم با یه همسایه خانم پیر خوش رو... سال دو که شدم مدام مامانمو بیارم تهران...با اون خانم پیره دوست کنم...باهم بفرستمشون جلسه قران و اینا...اگه وقت شد با مامانم کلاس یوگا هم برم... شاید اینجوری مامانم اینا از این شهر مزخرف کنده بشن
زیرزمینی
۰۳اسفند
برنامم اینه که بعد از امتحانم: روبالشتیامو گلدوزی کنم کلاس گلدوزی و نقاشی و خیاطی برم هر روز با مامانم فیلم ببینم باشگاه برم کلیییییی بخوابم کتاب بخونم شهر غریب برم سفربرم بعد شهریور برم تهران ثبت نام کنم...یه خونه کرایه کنم با یه همسایه خانم پیر خوش رو... سال دو که شدم مدام مامانمو بیارم تهران...با اون خانم پیره دوست کنم...باهم بفرستمشون جلسه قران و اینا...اگه وقت شد با مامانم کلاس یوگا هم برم... شاید اینجوری مامانم اینا از این شهر مزخرف کنده بشن
زیرزمینی
۰۳اسفند
حتما ببینید...زیر سقف دودی...بازی مثل همیشه عالی مریلا زارعی میگه چرا انقدر بد باهاش حرف میزنی؟ میگم حس واقعیمو بگم؟ میگه اره حتما میگم از نظر من یه ادم احمقه میگه خب راستم میگی حالا دوباره فیلش یاد هندستون کرده...ولی قبول کن تو اون زیرزمینی سابق نیستی میگم اره یه زمانی فکر میکردم به هر قیمتی نباید تنها بمونم ولی الان فکر میکنم تنها بودن زیادم سخت نیست...حالا تو ناراحتی؟ میگه میدونی بیشتر از همه دنبال جلب ترحم توه؟ میگم واسه همین میگم احمقه...توحالت بده...میدونی هم که حالت بده...ولی حاضر نیستی بری دکتر یا چمیدونم یه تلاشی بکنی برای خوب شدن حالت میگه جالب ترش اوناس که مامانش هیچوقت مقصر نیست میگم 4 تا احمقن که دور هم جمع شدن هی واسه هم راه کار میدن...البته ماهم 4تا احمقیم ولی ما خودمون میدونیم که احمقیم اونا نمیدونن میگه خیلی جوش اوردیا میگم میدونی تو این یه سال چی فهمیدم؟اینکه یه سری ادما احمقن ولی پای دروغ گویی و پدر سوخته گری که میاد وسط خوب باهوشن...حالم بهم میخوره ازشون...و مزخرف ترش اینکه فکر میکنن چون من بدجنسی نمیکنم زیر اب نمیزنم دروغ نمیگم من خنگم یکم با تعجب نگام میکنه تا میخواد حرف بزنه پقی میزنم زیر خنده و میگم البته با توجه به این دست بندی همه مردا از نظ من توی همین دسته قرار میگیرن میگه تو فقط اونجایی احمقی که تمام این حرفا رو باور میکنی میگم اره ...هر بار وهربار توی ادما دنبال دلیلی میگردم که باید دروغ بگن و پیدا نمیکنم...درصورتی که باید دنبال دلیلی بگردم که راستشو بگن....اه...حالم بهم میخوره از ریختش
زیرزمینی
۰۳اسفند
حتما ببینید...زیر سقف دودی...بازی مثل همیشه عالی مریلا زارعی میگه چرا انقدر بد باهاش حرف میزنی؟ میگم حس واقعیمو بگم؟ میگه اره حتما میگم از نظر من یه ادم احمقه میگه خب راستم میگی حالا دوباره فیلش یاد هندستون کرده...ولی قبول کن تو اون زیرزمینی سابق نیستی میگم اره یه زمانی فکر میکردم به هر قیمتی نباید تنها بمونم ولی الان فکر میکنم تنها بودن زیادم سخت نیست...حالا تو ناراحتی؟ میگه میدونی بیشتر از همه دنبال جلب ترحم توه؟ میگم واسه همین میگم احمقه...توحالت بده...میدونی هم که حالت بده...ولی حاضر نیستی بری دکتر یا چمیدونم یه تلاشی بکنی برای خوب شدن حالت میگه جالب ترش اوناس که مامانش هیچوقت مقصر نیست میگم 4 تا احمقن که دور هم جمع شدن هی واسه هم راه کار میدن...البته ماهم 4تا احمقیم ولی ما خودمون میدونیم که احمقیم اونا نمیدونن میگه خیلی جوش اوردیا میگم میدونی تو این یه سال چی فهمیدم؟اینکه یه سری ادما احمقن ولی پای دروغ گویی و پدر سوخته گری که میاد وسط خوب باهوشن...حالم بهم میخوره ازشون...و مزخرف ترش اینکه فکر میکنن چون من بدجنسی نمیکنم زیر اب نمیزنم دروغ نمیگم من خنگم یکم با تعجب نگام میکنه تا میخواد حرف بزنه پقی میزنم زیر خنده و میگم البته با توجه به این دست بندی همه مردا از نظ من توی همین دسته قرار میگیرن میگه تو فقط اونجایی احمقی که تمام این حرفا رو باور میکنی میگم اره ...هر بار وهربار توی ادما دنبال دلیلی میگردم که باید دروغ بگن و پیدا نمیکنم...درصورتی که باید دنبال دلیلی بگردم که راستشو بگن....اه...حالم بهم میخوره از ریختش
زیرزمینی