دیوانگی
پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۴۵ ق.ظ
دوباره ویر کتاب خوندنم گرفته توی این فرجه امتحان چشم. مثل خوره افتادم روی کتابایی که جدید خریدم ومدام میخونم...دیشب تا 4.30 صبح بیدار بودم وخوابم نمیبرد...بعد از یه مکالمه خسته کننده با یه ادمی که نمیدونم چرا توی زندگیمه...شروع کردم به خوندن کتابی که همون اولاشم برام جذاب بود...انقدر خوندم تا بالاخره ساعت 4 تمام شدتمام بند ها را بریده ام از سیاوش گلشیریکتاب خوبی بود...دوسش داشتم زیاد...داستانای ایرانی که بیشتر از داستانای خارجی میشه باهاشون ارتباط برقرار کرد.داستان عشق پسر جوونی به دختری به اسم ری را وازدواجش بادختر دومی که رویا اسمشه.وعاشقانه همسرشو دوست داره واز عشق قبلی شوهرش خبر داره ولی بازم تلاش میکنه تمام عشق شوهرشو به دست بیاره.ولی مشکلات روزمره این روزهای زندگی ما ادما.اخرش کارایی میکنه که جز پشیمونی چیزی واسه ادم های داستان نمیذاره...تمام احساسات رویا رو میتونستم درک کنم وپایان داستان چنان شوکی به ادم وارد میکنه که از خودت میپرسی اگه من توی این شرایط بودم چطوری میتونستم طاقت بیارم؟اخیرا دوباره خوره کتاب گرفتم و کتابای فوق العاده خوندمزندگی منفی یک از احسان نراقی که منو با زندگی وطرز فکری که همرده های من میتونن داشته باشن بیشتر اشنا کرد.کلا احسان نراقی خیلی خوب میتونه خوانندشو غافلگیر کنه.سرزمین نوچ هم تازه از احسان نراقی خوندم که از نمایشگاه کتاب پارسال خریده بودم.درمورد مهاجرت از وطنه ویه قسمتای پزشکی هم چاشنی کارش کرده که واسه من داستان رو جذاب تر میکنه.عاشقانه ازفریبا کلهر بایه فضای کاملا فانتزی تو روبه یه داستان عاشقانه وتقریبا تخیلی میبره که تااخر داستان لبخند میزنی و نمیتونی باور کنی یه شخصیت اسمش خال بانو باشه...ولی بازم دوستش داشتم یه حال گنگ ومبهمی داشتم تا اخر داستان.هرچند شوهر عزیز من از همین نویسنده خیلی بیشتر برام جذاب بوداسمان.کیپ ابر از محمود حسینی زاد داستان کوتاهه با وجود اینکه من اصلا داستان کوتاه دوست ندارم ولی اولین سالی که نمایشگاه کتاب رفتم از همین نویسنده این برف کی امده رو خریدم وداستانای اون کتاب رو هم دوست داشتم.داستان های معمولی که تکه کوتاهی از زندگی ادمای معمولی رو بدون اینکه خیلی مسائل رو روشن کنه شرح داده.این کتابم یه جور خاصی ارومم میکرد...
۹۳/۰۴/۱۲