روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

کینه

شنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۲۷ ق.ظ
دلم میخواد قد تموم دنیا زاربزنم...قد تموم این 24سال گریه کنم...ولی نمیتونم چون بیزارم از ضعف از اشک ریختن...بیزارم که کسی ببینه تونسته منو درهم بشکنهخدای خوبم...کنارم باش...بخواه که بتونم...خدای خوبم امشب خیلی تنهام...پرازبغضم...خیلی وقته به بغض وتنهایی عادت کردم...خدای تو نذار امشب این بغض بشکنه...نخواه که احساس ضعف کنم...توبه حرفام گوش کن امشب...لطفا لطفا لطفا
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۰۸
زیرزمینی

نظرات  (۱)

۱۰ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۵۵ اگه لایق باشم؛دوست
گریه سهم دل تنگه،سهم دلتو بش بده
پاسخ:
گریه واسه من نشونه ضعفه و هیچ وقت ارومم نکرده...خوشحال میشم همیشه سربزنی دوست خوبم