نامه
سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۰۷ ب.ظ
سلام خداخوبی؟ خسته نباشی...توخسته نشدی؟ جدی خسته نشدی؟...من یه پیشنهاد دارم...شاید تو هم قبول کنی...میگم بیا باهم دست بدیم ودوتایی بیخیال بشیم...ها؟نظرت چیه؟...من خسته شدم دیگه...بیا یه مدت بیخیال بشیم بیا با هم دست بدیم وبه روی هم لبخند بزنیم با یه لبخند گرم وروبوسی تو بیای خونه من...من چای دم کنم...از نوع لیوانی...باشکلات تلخ...ظهر جمعه باشه بشینیم پشت پنجره بالکن....یکمم برف بیاد...اگه صلاح میدونی...با هم بگیم وبخندیم وشکلات تلخ باهم بخوریم...بعد تو به من بگی چرا اینجوری شده ...خب؟...تا منم انقدر به تو گیر ندم هم خودمو عذاب بدم هم تورو...بعدم بیخیال بیخیال بریم بیرون یکم دور بزنیم و از سرما صورتمون یخ بزنه...هنوز چیزی از ظهر نگذشته باشه که هوا تاریک بشه وبرگردیم خونه...من برم خونم و بایه دل اروم بخوابمنظرت چیه؟...قبول؟؟؟؟؟
۹۳/۰۶/۱۸