خاطرات روسپیان سودا زده ی من
چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۵ ب.ظ
اسم این کتابو سالها پیش اولین بار ازداداشم شنیدم...که نویسندش مارکزه....زندگی زنان روسپی همونقدر که میتونه جذاب باشه همونقدرم میتونه بیمزه باشه...زندگی که به قول اجی فقط توی س ک س خلاصه شده خیلی هم نمیتونه جذاب باشه...ولی چیزی که این زنا رو به این راه میکشونه وحسی که به شغلشون دارن واسه من جذاب بود...این کتاب به فارسی ترجمه شده فکر کنم مدت کوتاهی هم اجازه چاپ داشته و بعد برش داشتن...البته این حدسیات منه از سال 83-4 جون دقیق نفهمیدم جریان چاپش چی بودصدسال تنهایی رو سالها بیش وقتی 14-15 سال بیشتر نداشتم خوندم ...فهمیدن صد سال تنهایی همینجوریش سخته چه برسه برای یه دختر نوجوون ...ولی دوسش داشتم ومارکز رو میپسندیدم...چند وقت پیش که بین کتابهای صوتیم دنبال یه کتاب میگشتم خاطرات روسپیان سودا زده رو دیدم وهمونجوری که روی پایان نامم کار میکردم بهش گوش دادم ولی نصفه بود...توی نت دنبال پی دی افش گشتم وبالاخره خوندمشدوسش داشتم خیلی زیاد...خیلی زیادداستان مرد 90 ساله ای که با بیش از 450 زن رابطه داشته و حالا برای تولد 90 سالگیش میخواد به خودش یه دختر باکره هدیه بدهاین کتاب پر از احساسه
۹۳/۰۷/۲۳
این کتابو نخوندم،اما داشتم یه کار مستند درباره ی همچین موضوعی انجام میدادم که نیمه کاره موند،کار طاقت فرسایی بود...بی نهایت عذاب داشت و چالشی بزرگ روبروی آدم میذاشت