روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

خط تیره.ایلین

پنجشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۲۰ ق.ظ
بازم یه کتاب ابرانی واسه من جذاب تر بود...مخصوصا که زمینه روانپزشکی این کتاب با بخش روان پزشکی ما هم زمان شده بود...دوسش داشتم زیاد...این کتاب رو  دوسال پیش از نمایشگاه تهران خریدم ولی خوندنش تا حالا عقب افتاده بود...داستان در مورد زنیه که با روانپزشک خواهرش ازدواج میکنه و حالا مادرش الزایمر گرفته واین زن تنها از مادر و خواهرش نگهداری میکنه ...برادرش خارج از کشور خودش زندگی پر ماجرایی داره...وحالا برگشته که کنار خواهرش خودشو ترمیم کنه که میبینه خواهر بدتراز خودش پر از زخمه...و ایلین...ایلین یکی از مریضای روانپزشکه که دایم به خونه اونها رفت وامد دارهاین کتاب پر از حس دلتنگیه....یه روزه تمامش کردم...همزاد پنداری کردن با ادمای قصه اصلا کار سختی برام نبود
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۷/۲۴
زیرزمینی

نظرات  (۱)

۲۴ مهر ۹۳ ، ۰۸:۱۲ امیر طاها
سلام

عنوانش که خیلی جذابه...من نخوندمش اما برام علامت سوال خوبی ایجاد کردید و درباره این کتاب کنجکاو شدم،متشکرم
پاسخ:
سلام...یه کتاب دخترونس تقریبا...ممکنه خیلی خوشت نیاد