روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

بعدازپایان

پنجشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۳۴ ق.ظ
فریبا وفی...خیلی دوسش دارم ...کتابایی که منو به خودم انقدر نزدیک میکنن که انگار دارم ایندمو میبینم...هیچ کدوم از شخصیت های این کتاب به من نزدیک نبودن ولی سیر داستان به من حسی میداد که انگار دارم خودمو خونوادمو میدیدم...ترس از اینده ای مشابه این داستان باعث میشد خیلی از جاهای این کتاب اشک توی چشمام جمع بشه ولی هربار یادم بیوفته که چقدراز اشک ریختن متنفرم و دوباره همه اشکای لعنتی رو برگردنومشون سر جاشونداستان زنیه که یه مهمون خارجی داری و این مهمون ناخونده مجبورش میکنه برگرده به عقب و زندگیشو مرور کنه
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۸/۰۸
زیرزمینی

نظرات  (۲)

MihanBlog Spammer Ver 1.0 Code By MatinM2
Contact :
Yahoo ID: vbbaz@yahoo.com
Site: www.pcprog.ir

سلام

اگر خدا در دلها جاری باشد تنهایی معنی ندارد

پیش ما هم بیاین خوشحال میشیم