روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

روزی که خوشحال تر باشم

جمعه, ۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۴۷ ق.ظ
نذر کرده امیک روزی که خوشحال تر بودمبیایم و بنویسم که زندگی را باید با لذت خورد،که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد .یک روزی که خوشحال تر بودممی آیم و می نویسم که" این نیز بگذرد "مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است.یک روزی که خوشحال تر بودمیک نقاشی از پاییز میگذارم ،که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیستزندگی پاییز هم می شود ،رنگارنگ ، از همه رنگ ، بخر و ببر!یک روزی که خوشحال تر بودمنذرم را ادا می کنمتا روزهایی مثل حالاکه خستگی و ناتوانیلای دست و پایم پیچیده استبخوانمشان و یادم بیاید کههیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهدو هیچ آسیاب آرامی بی طوفان.                      "مهدی اخوان ثالث"
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۸/۰۹
زیرزمینی