روزی که خوشحال تر باشم
جمعه, ۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۴۷ ق.ظ
نذر کرده امیک روزی که خوشحال تر بودمبیایم و بنویسم که زندگی را باید با لذت خورد،که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد .یک روزی که خوشحال تر بودممی آیم و می نویسم که" این نیز بگذرد "مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است.یک روزی که خوشحال تر بودمیک نقاشی از پاییز میگذارم ،که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیستزندگی پاییز هم می شود ،رنگارنگ ، از همه رنگ ، بخر و ببر!یک روزی که خوشحال تر بودمنذرم را ادا می کنمتا روزهایی مثل حالاکه خستگی و ناتوانیلای دست و پایم پیچیده استبخوانمشان و یادم بیاید کههیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهدو هیچ آسیاب آرامی بی طوفان. "مهدی اخوان ثالث"
۹۳/۰۸/۰۹