روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

سابیر هاکا

يكشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۴۵ ق.ظ
شهر کتاب تخفیف زده بود منم که روزها بود در بی حوصلگی به سر میبردم رفتم وچند تا کتاب و کتاب شعر خریدم...این کتاب شعر فوق العاده بود...هر دو تا رو خوندم...پر از غم و حرف امرووزکتاب دومشم اسمش : دوری مثل اخرین طبقه یک اسمان خراش
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۸/۲۵
زیرزمینی

نظرات  (۲)

ینی اگه بدونی چه قد دوستم دارم برم توی یه نمایشگاه کتاب یا کتابفروشی تو کتابا غرق شم! کلی کتاب بخرم! بعد بیام با ذوق و شوق بخونم با یه لیوان چایی کنارم؟!!!
پاسخ:
حس فوق العاده ایه...حتما زودتر این کارو کنید من دوروز پیش100تومن از پس اندازمو دادم بالای کتاب...ولی ارزششو داشت روحیم کلی بهتر شد
اتفاقا دیروز رفتم سه تا کتاب خریدم... ولی فعلا وقت مطالفه ندارم! مشفول تحصیلات هستم اگه خدا بخواد!
پاسخ:
کاش اسمتون هم میذاشتین....همیشه یواشکی میشه یه وقتایی واسه کتاب پیداکرد...منون که سر زدید