روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

اتاق عمل

چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۰۵:۱۱ ق.ظ
با وجود اینکه ورود استاجر رو به اتاق عمل ممنون کردن ولی استاد رضایت نمیداد که ما بریم و گفته بود باید توی لیبر بمونید...موندیم وبعد یکی دوساعت استاد صدامون کرد که بریم توی اتاق عمل...من واسه عمل دوم رفتم...D &C یا کورتاژ تشخیصی...پرستار اتاق عمل اومد ومن و دوتا از اینترن ها رو دید که گفت کدومتون میاد توی اتاق عمل؟...اینترن ها داشتن پرونده مینوشتن که استاد به من گفت برو تو اتاق عمل...من یهو رفتم تو شوک...ماسک برداشتم و رفتم توی اتاق عمل..انتظار داشتن من تنها تو اتاق عمل چکار کنم؟؟؟؟.پرستار گفت خانم دکتر بلدی استریل دستکش بپوشی؟...گفتم یادمون دادن ولی تا حالا استریل تو اتاق عمل نرفتیم...با ترس ادامه دادم من استاجرم...گفت:اشکال نداره خانم دکتر زودتر یاد میگیری...عجب خانم پرستار خوبی بود...جز محدود پرستارایی بود که سعی میکرد جای داد و بیداد کردن سر ما یه چیزی یادمون بده-خانم دکتر استینتو بزن بالا هر کاری میگم بکن...دستکش و باز کن واستریل بپوششروع کردم پوشیدن دستکش...اه من دستم از همه سایز های زنونه که توی بیمارستان میذارن بزرگتره ...حالا مگه این دستکش تو دستم میرفت...عرق کردن دستم از یه طرف ...کوچیک بودن دست کش و ترسم از اینکه دستکش رو (ان) نکنم مصیبت بالا کشیدن دستکش رو بیشتر میکرد...به هر زوری بود دستکش رو تا یه جایی بالا کشیدمپرستار شروع کردن اسم بردن وسایل و سایز مورد نیازشون برای کورتاژ که من باید میزاشتم جلوی خانم دکترخانم دکتر اومد داخل و به من گفت سینی رو بیار نزدیک...داشتم سکته میکردم...دوتا اینترن اونجا بود از من میخواست چکار کنم؟؟؟واقعا خانم دکتر ن کارش عالی بود و شروع کرد کاربرد همه وسایل و بهم میگفت واز من میخواست کمکش کنم...تمام اتفاقایی رو که داشت میوفتاد رو برام توضیح داد...بعد از کورتاژ هم گفت حالا که مریض بیهوشه بهترین وقت برای معاینه داخلیه...دستتو بکن تومنم که مریض بیهوش بود شروع کردم به معاینه کردن وخانم دکتر تمام جاها رو برام توضیح میداد...پیدا کردن یورترا برای سوند...مجرای غدد اسکن...رکتوسل و سیستوسل...محل ابسه بارتولن وغدد بارتولن...بعدم معاینه بای منوال برای معاینه سرویکس و واژن و رحم و اندکس هاداشتم از ذوق میمردم...حالا همه چی رو تونستم واقعا لمس کنمعمل تموم شد واز پرستار خیلی تشکر کردم و رفتم بیرون...از ذوق روی پای خودم بند نبودم...به قول دکتر مرموز:بابا هیجان...پی نوشت:استاد راهنمام زنگ زد و گفت فردا دوباره برم پیش رئیس شورای پژوهشی برای پروپوزالم...شاید این بار تایید بشه...هرچی صلاح باشه...دیگه اصراری ندارم...دکتر مرموز هم پیشنهاد داد همین موضوع رو ادامه بدمخدایا هوامو داشته باش بعدا نوشت:بازم پروپوزالم رد شد.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۱۷
زیرزمینی

نظرات  (۱)

از اون به بعد چندتا اتاق عمل رفتین؟
پاسخ:
یادم نیست