روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

خستگی

سه شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۲۵ ق.ظ
این روزها چقدر دلم تنگ میشود برای تو...چقدر میخواهم که باشی...ارامم کنی...این روزها دلم تنگ است برای زنانگی ام...دلم تنگ است برای خودممدام به یاد می اورم روزهایی را که نمیخواستم زنی ضعیف باشم...راه را اشتباه رفته ام...راه را اشتباه رفته ام...من ادم شب زنده داری نیستم...من ادم بی تو بودن نیستم...بیا و کنارم باش...نگذار تنها بمانم...بیا و زنانگی را به خاطرم بیاور...دلم میخواهد بچه ای داشته باشم...دلم میخواهد بچه ای از تو داشته باشم...احمقانه زنی باشم که زندگی اش خلاصه میشود به بزرگ کردن بچه اش...دلم میخواهد افتخار کنم که زنم و کارهای زنانه انجام دهم نه که هر روز ادم هایی را ببینم که زندگیشان وابسته به دیالیز است...پسر جوانی را ببینم که به علت بیماری روانپزشکی دعوایی کرده و دستش فقط با استخوان به قسمت بالا متصل است...بگذار زنانگی ام را داشته باشم...بیا تا دلم تنگ نباشد...بیا و مراقبم باش...من نیاز دارم که مراقبت شوم و گاهی این ماسک محکم و مقاوم راکنار بگذارمدرخواستی که دادم برای ماه دوم بخش جراحی منو برده به یه بیمارستانی که ته دنیاست...دوتا کشیک دادم تا حالا...از 9 تا...مرگ رو به چشم های خودم میبینم...انقدر 4 طبقه بیمارستان رو بالا و پایین کردم که حس از پاهام رفته و کفشای مارک دارم پاره شده...تمام مدت باید دنبال پیجرت بدوی که مبادا پیجر رزیدنت رو بزنن وبیاد پوست از کلت بکنه...تا حالا دوبار رزیدنت پرونده ای رو که نوشتم جلوی روم پاره کرده و ازم خواسته از اول بنویسم...البته به نتایج خوبی رسیدم1-خریت محضه پزشکی خوندن2-هیچوقت امتحان رزیدنتی نمیدم3-از راه دیگه ای جز پزشکی پول دربیارماشتباه کردم که پزشکی خوندم...من مرد روزای سخت نیستم به قول خانم موقرمز...کم اوردم بدجور...از اینکه یه رزیدنت بدخت تمام عقده های زندگیشو سرمن خالی کنه و بدون حتی اینکه چیزی یادم بده از اینکه نمیدونم با مریض باید چکار کنم توبیخم کنه متنفرم...همیشه یادم میمونه...که عقده هامو سر ادمایی که کمتر از من بلدن خالی نکنمبعد از پایان درسم میرم دنبال موسیقی...دوباره سازمو میزنم...خودمو اروم میکنم...خوشبخت میکنم...دیگه دیدن رنج ادما بسه...این روزها به راهی که جز پزشکی میتونستم برم زیاد فکر میکنم1-مغازه دار2-اشپز3-نوازنده4- بافنده5- خیاط6- صاحب مهد کودکبرای هادی خواننده وبلاگم:وقتی همه پیام های شما خصوصیه من چیو باید جواب بدم؟؟؟؟وچجوری؟؟؟؟؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۰۵
زیرزمینی

نظرات  (۴)

سلام دکتر جان. واقعا خسته نباشید. چقدر حست رو خوب درک میکنم. وقتی که اینترن بودمو تصمیم گرفتم هیچگاه امتحان رزیدنتی ندم!!!
ولی نشد! عمومی کار کردن واقعا سخت بود! پس امتحان دادم! نمیدونم ولی به گفته تعداد کثیری از دوستان میگن تقلب شده!سهمیه آزاد کم شده! و الان من موندم و با یک نتیجه نه چندان خوب و اشکهای شبانه!!!واقعا خسته و درمونده شدم!
از الان برای آینده تون فکر کنید... مطالعه برای رشته رست!مهاجرت و!!!؟؟؟
پاسخ:
سلام.شماکه اسمتو ننوشتی ولی خسته نباشی.نمیدونم ولی من فکر نکنم دیگه از اینکه عمومی بمونم ناراحت باشم..منم شنیدم میگن تقلب شده.ولی من و شما میدونیم اون رشته به ظاهر رستم فقط کشیک نداره وگرنه درس خو،ندنای رشته رست صد برابره.مهاجرتم که دیگه بدتره..خیلی ناراحت نباش دوست عزیز.میگن هر اتفاقی خیری توشه.به دلت رجوع کن.کاری کن که خوشحالت کنه.مهم نیست عمومی بمونی یا رشته خوبی قبول نشی یا بازم سال بعد امتحان بدی.مهم اینه که خوشحال باشی
۰۸ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۴۴ بوسه ی زندگی
من پزشکی نخوندم ولی سختی که بهت وارد کردن رو درک میکنم . انگار توی هر رشته ای یک عده خیر ندیده میخ وجود داره که سر بقیه خالی کنن خودشون رو ...
پاسخ:
دیگه دارم میبرم
سلام... ببین دو روز ولش کردم چی به روز خودش آورده؟!
خب منم گاهی ازین فکرا میکنم... اینکه دوس دارم زن باشم...ولی خیلی وقتا میبینم این راهو دوس دارم علی رغم اینکه غر میزنم ولی با همه ی این احوالات، شهامت اینو ندارم که بگم اگه برگردم به گذشته این راه رو نمیام... هنوز لحظه های قشنگ زیاد داره و لحظه های تلخ هم ایضا! هیچ راهی آسایش مطلق نیست رخساره جان! بقیه حرفام تو پست بالا!
پاسخ:
چیزی که به روزم داره میاد خیلی بیشتر از توانمه...فقط نمیدونم کجا کامل میشکنم
ای جاااانم...چرا اینجوری؟؟همه آدما یه جای زندگی میبرن..یکی از رشته یکی از کار یکی مثل من از درد ... اگه توانایی نداشتی مطمئن باش هیچوقت پزشکی قبول نمیشدی...مرد روزهای سخت خواهی بود مطمئن باش...اینترنی مرد روزهای سخت بودن را به تو یاد خواهد داد
موفق باشی دوستم... امثال من ها شاید نتونن حتی دکتر بودن رو تجربه کنن ولی شما دکتر خوبی باش ..برای خودت...برای خود خودت...برای خوب دکتر بودن خودت بجنگ دوستم
پاسخ:
مرسی دوست خوبم...توهم پزشک خوبی میشی...خیلی خیلی بهتراز من...ببخشیدخیلی دیرجواب دادم این روزها نت نداشتم...انقدربریدم که میتونم همه چی رول کنم بعداز 6سال...سختیش خیلی بیشتراز تحمل منه...استرسش داغونم کرده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی