روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

من

چهارشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۱۵ ق.ظ
نفسم گرفت از این شهر... دراین حصار بشکن...دراین حصار جادویی روزگار بشکندیگه دارم خفه میشم...دارم خفه میشم...دیوونه شدم...وبلاگ عزیزو مهربونم تو صدامو بشنو...تو کنارم بمون و ارومم کن...روزهای خرداد انگار تمومی ندارن... چقدراین ماه شوم بود...تمام غرورم له شد...هیچی ازم باقی نمونده...دلم داره میترکه... دلم داره میترکه...یکی باید ارومم کنه...باید اروم بشه
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۲۷
زیرزمینی