ت مثل تنهایی
پنجشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۲۰ ق.ظ
نشستم به کتاب خوندن تو اورژانس...اعصاب خوردیایی که تغیر بخش و کشیکای پشت سر هم به وجوداورده...به همراه مریضای زیاد نفسمو واسه درس خوندن بریده...
_خااااانم دکتر!!!
_بله؟؟؟
_چی میخونی؟
کتابمو میگیرم بالاومیگم رمانه
_رماااااان؟؟بایددددد درس بخونی
عذاب وجدان به همه حس های گندم اضافه میشه
_چی شدع؟
_پاش درد میکنه...صبحم خورده زمین اورژانس اومده گفته چیزی نیس
مریض پیرمردی بود که حال نداشت حرف بزنه
_حاج اقا بیماری خاصی دا؟
_....
_دارو چی مصرف میکنه؟
نمیدونم
_مگه شما پسرش نیستی؟
_نه من همسایشم امروز رفته بودم بهش سربزنم دیدم افتاده توخونه
_کسیو نداره؟
_نه تنها زندگی میکنه یه خواهرداره که خارجه
_زن؟بچه؟
_نه نداره
تودلم میگم خدا خیرش بده...توی معایناتش نکته مثبتی پیدا نمیکنم...گریه میکنه...علایم به سایکولوژی بیشتر میخوره...تودلم میگم خدا خیر بده ادمایی که هنوزم به بقیه کمک میکنن...مرد همراهش قیافه هپلی و قلچماقی داره...ازاین ادمایی که وقتی توخیابون از کنارم رد میشن خودمو میکشم کناروازشون میترسم. .
موقع تعویض شیفته و من تایم استراحت شروع میشه اورژانس خیلی شلوغه و چنددقه بیشتر به تایم من نمونده مرد رنگ پریده ای با التماس پرونده رو میگیره سمتم...نگاهی بهاطرافم میکنم و کسی از اینترنارو نمیبینم که مریضو بهش بسپارم...میگم بخوابه تابیام ویزیتش کنه...معاینه میکنم علایم انسدادرودس ولی معاینات منفیه.. مرد به گریه میوفته و از درد گریه میکنه
_بیماری خاصی ندارید؟سابقه سرطان پوست و و بیضه دارم...بهم گفتن هپاتیت بی هم دارم
_مواد هم مصرف میکنی؟
_تریاک میخورم
_الکل هم میخوری
_بله
_همراهت کجاس؟
_همراه ندارم
_زنگ بزن بیان بستری میشی
_کسو ندارم همه خونوادم مردن
ماتم میبره...فشارشو میگیرم نگاهمو میدزدم...چجوری مردن؟
_سه تا برادرام شهید شدن...دوتاخواهرام سرطان گرفتن...ننه بابامم سکته کردن...
حالا اشکاش سرازیر میشه...منم دلم میخواد گریه کنم...تنهایی یعنی درد درد درد...
مریض رو از روی ویلچربلند میکنن و میذارن روی تخت
_چی شده؟
_ادرارم بوی ماهی مرده میده...بیضه هام ورم کردن...میخنده...زن رو میگیره و لب به دندون میگیره...پسرای جوونشم میخندن
_بخاطرهمینم نمیتونی راه بری؟
_نه ضایعه نخاعی هستم
_جوونه...چشمای زیباوپراز شادی و زندگی داره...
_ازکی؟چطوری؟
_7سال پیش...رفتم رو درخت توت بچینم افتادم زمین...میخنده...پسراش میخندن...
_دیگه رفتی تو 8سال بابا...
_عجت توتی بوده پس
عاشق روحیش میشم...
توضیح نوشت:اینجا ایران است...شهرغریب...اورژانس بیمارستان...این متن یه عکس و توضیح هم داره که بعد اپ میکنم
۹۵/۰۱/۲۶
امان از تنهایی ... توی شب آرزوهاتون دعا کنید. شاید بالاخره مشکلاتتون حل شد خانم دکتر. غصه این هم اتاقی ها و دوستای ... تون رو هم نخورین