سین مثل سودابه
شنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۱ ب.ظ
یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه
طبقه بندی موضوعی
-
کتاب نوشت
(۷۶) -
شعر نوشت
(۱۰) -
دستیاری نوشت
(۷۱) -
زندگی یک پزشک
(۱۰۶) -
خاطرات یک پزشک
(۱۶) -
داستان های یک پزشک
(۱۶) -
کوتاه نوشت
(۳۰) -
خواب نوشت
(۱۷)
کلمات کلیدی
بایگانی
- مهر ۱۴۰۲ (۱)
- مرداد ۱۴۰۲ (۲)
- خرداد ۱۴۰۲ (۲)
- اسفند ۱۴۰۱ (۱)
- تیر ۱۴۰۱ (۲)
- خرداد ۱۴۰۱ (۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۱ (۱)
- فروردين ۱۴۰۱ (۱)
- اسفند ۱۴۰۰ (۱)
- بهمن ۱۴۰۰ (۹)
- شهریور ۱۴۰۰ (۱)
- مرداد ۱۴۰۰ (۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۰ (۱)
- فروردين ۱۴۰۰ (۲)
- اسفند ۱۳۹۹ (۲)
- بهمن ۱۳۹۹ (۱)
- دی ۱۳۹۹ (۱)
- آذر ۱۳۹۹ (۴)
- مهر ۱۳۹۹ (۱)
- مرداد ۱۳۹۹ (۲)
- تیر ۱۳۹۹ (۴)
- خرداد ۱۳۹۹ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۹ (۴)
- فروردين ۱۳۹۹ (۲)
- اسفند ۱۳۹۸ (۲)
- بهمن ۱۳۹۸ (۵)
- دی ۱۳۹۸ (۴)
- آذر ۱۳۹۸ (۵)
- آبان ۱۳۹۸ (۶)
- مهر ۱۳۹۸ (۷)
- شهریور ۱۳۹۸ (۸)
- مرداد ۱۳۹۸ (۹)
- تیر ۱۳۹۸ (۹)
- خرداد ۱۳۹۸ (۹)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۱۵)
- فروردين ۱۳۹۸ (۹)
- اسفند ۱۳۹۷ (۱۷)
- بهمن ۱۳۹۷ (۱۸)
- دی ۱۳۹۷ (۱۵)
- آذر ۱۳۹۷ (۱۷)
- آبان ۱۳۹۷ (۲۰)
- مهر ۱۳۹۷ (۱۸)
- شهریور ۱۳۹۷ (۱۷)
- مرداد ۱۳۹۷ (۱۸)
- تیر ۱۳۹۷ (۱۲)
- خرداد ۱۳۹۷ (۹)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۲۲)
- فروردين ۱۳۹۷ (۴۸)
- اسفند ۱۳۹۶ (۳۲)
- بهمن ۱۳۹۶ (۴۰)
- دی ۱۳۹۶ (۳۴)
- آذر ۱۳۹۶ (۲۰)
- آبان ۱۳۹۶ (۵۶)
- مهر ۱۳۹۶ (۹۴)
- شهریور ۱۳۹۶ (۱۰۴)
- مرداد ۱۳۹۶ (۵۸)
- تیر ۱۳۹۶ (۴۸)
- خرداد ۱۳۹۶ (۸۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۱۴)
- فروردين ۱۳۹۶ (۱۰)
- اسفند ۱۳۹۵ (۱۶)
- بهمن ۱۳۹۵ (۲۸)
- دی ۱۳۹۵ (۳۱)
- آذر ۱۳۹۵ (۱۲)
- آبان ۱۳۹۵ (۸)
- مهر ۱۳۹۵ (۸)
- شهریور ۱۳۹۵ (۱۰)
- مرداد ۱۳۹۵ (۱۴)
- تیر ۱۳۹۵ (۲۶)
- خرداد ۱۳۹۵ (۲۶)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱۲)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱۸)
- اسفند ۱۳۹۴ (۲۲)
- بهمن ۱۳۹۴ (۱۲)
- دی ۱۳۹۴ (۱۰)
- آذر ۱۳۹۴ (۱۸)
- آبان ۱۳۹۴ (۲۲)
- مهر ۱۳۹۴ (۲۰)
- شهریور ۱۳۹۴ (۱۳)
- مرداد ۱۳۹۴ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۴ (۲۴)
- خرداد ۱۳۹۴ (۱۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۶)
- فروردين ۱۳۹۴ (۲۶)
- اسفند ۱۳۹۳ (۲۸)
- بهمن ۱۳۹۳ (۱۴)
- دی ۱۳۹۳ (۲۲)
- آذر ۱۳۹۳ (۱۲)
- آبان ۱۳۹۳ (۲۶)
- مهر ۱۳۹۳ (۲۶)
- شهریور ۱۳۹۳ (۲۰)
- مرداد ۱۳۹۳ (۲۰)
- تیر ۱۳۹۳ (۴۲)
پیوندهای روزانه
پاسخ:
ممنون بابت تبریک از تنهاییم ناراضیم نیستم فقط دارم باهاش کنار میام بانظرتون موافقم ادمای قبلی زندگیمو گذاشتم کنار متاسفم که متنام به نظرتون منفعله نه میخوام انرژی منفی بدم نه انرژی کسی رو بگیرم...ولی اینجا جایی برای گفتن حرفایی که هیچوقت به زبون نمیارم
ممنون بابت تبریک از تنهاییم ناراضیم نیستم فقط دارم باهاش کنار میام بانظرتون موافقم ادمای قبلی زندگیمو گذاشتم کنار متاسفم که متنام به نظرتون منفعله نه میخوام انرژی منفی بدم نه انرژی کسی رو بگیرم...ولی اینجا جایی برای گفتن حرفایی که هیچوقت به زبون نمیارم
۱۰ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۸
نو بادی
نو بادی
از سرگرمی های خوب کتاب هست ولی گاهی ادم نیاز داره که مغزش کمترین فعالیت رو داشته باشه، اون موقع هست که فیلم بهتر از رمان میشه.
وظیفه تو درمان ادماست ولی غصه خوردن واسه کسی وظیفه تو نیست، تو فقط و فقط مسئول زندگی خودت هستی و اولین کمکی که میتونی به کسی انجام بدی اینکه خودت به کمک نیاز نداشته باشی.
در مورد خودکشی هم فقط میتونم بگم فکر خطرناکی هست، زیاد بهش میدان نده.
تنها موندن و تنها بودن همیشه دلیل داره و بدترین دلیلش علاقه شدید به کسی هست.
جسارت منو ببخشید واسه کامنت گذاشتن برای پستی که کامنتش رو بسته بودید، ولی اولین بار هست وبلاگت رو میخونم، اولین خط اولین پست مربوط به اولین روز زندگیت هست، منم مجبور شدم که اولین کامنتم رو بذارم.
در اخر هم تولدت مبارک
وظیفه تو درمان ادماست ولی غصه خوردن واسه کسی وظیفه تو نیست، تو فقط و فقط مسئول زندگی خودت هستی و اولین کمکی که میتونی به کسی انجام بدی اینکه خودت به کمک نیاز نداشته باشی.
در مورد خودکشی هم فقط میتونم بگم فکر خطرناکی هست، زیاد بهش میدان نده.
تنها موندن و تنها بودن همیشه دلیل داره و بدترین دلیلش علاقه شدید به کسی هست.
جسارت منو ببخشید واسه کامنت گذاشتن برای پستی که کامنتش رو بسته بودید، ولی اولین بار هست وبلاگت رو میخونم، اولین خط اولین پست مربوط به اولین روز زندگیت هست، منم مجبور شدم که اولین کامنتم رو بذارم.
در اخر هم تولدت مبارک
پاسخ:
بله من فیلمم زیاد میبینم ولی خب درموردش نمینویسم. وظیفه من کمک به ادم هاست ولی نمیتونم خودمو به خاطر اتفاقایی که برای بیمارا میوفته یا اشتباهاتم مقصر ندونم. من به خودکشی فکر نمیکنم چرا این برداشت رو کردید؟ تنها موندن و تنها بودن گاهیم فقط جزیی از شرنوشتیه که نمیتونیم تغییرش بدیم. مرسی که نظر گذاشتید. مرسی بابت تبریک
بله من فیلمم زیاد میبینم ولی خب درموردش نمینویسم. وظیفه من کمک به ادم هاست ولی نمیتونم خودمو به خاطر اتفاقایی که برای بیمارا میوفته یا اشتباهاتم مقصر ندونم. من به خودکشی فکر نمیکنم چرا این برداشت رو کردید؟ تنها موندن و تنها بودن گاهیم فقط جزیی از شرنوشتیه که نمیتونیم تغییرش بدیم. مرسی که نظر گذاشتید. مرسی بابت تبریک
۱۲ خرداد ۹۵ ، ۰۶:۱۸
Unknown
Unknown
سلام خانم دکتر تولدتون مبارک همه ما گاهی دچار احساس افسردگی میشیم مخصوصا ما پزشکها که توی محیط بیمارستان کار میکنیم ولی شاد باشین 26 سالگی بهترین سن هست دیگه تکرار نمیشه باور کنید همین زندگی معمولی همش نعمته سلامتی خانواده بزرگترین نعمته تا هست ادم قدر نمیدونه ولی وقتی خدای نکرده یک نفر بیماری براش پیش بیاد اون وقت ادم حسرت روزای خوب ومعمولی رو میخوره امیدوارم بهترینها براتون اتفاق بیفته در ضمن اینجا وبلاگ شماست حق دارین هرچی دوست دارین توش بنویسین از غم هاتون ازشادیهاتون همه ادما این طوری نیست که همیشه شاد باشن همه مون یک روزایی میخوایم بی دلیل بزنیم زیر گریه یک روزایی هم خوشحالیم
پاسخ:
سلام.کاش اسمتونم مینوشتید مرسی چه متن ارامش بخشی.بله اینجا وبلاگه منه ولی نمیدونم چرا بعضی ادما به خودشون اجازه میدن هر حرفی بزنن وقتی یه متن رو دوست ندارن
سلام.کاش اسمتونم مینوشتید مرسی چه متن ارامش بخشی.بله اینجا وبلاگه منه ولی نمیدونم چرا بعضی ادما به خودشون اجازه میدن هر حرفی بزنن وقتی یه متن رو دوست ندارن
۱۲ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۱۵
سیگار روشن
سیگار روشن
سلام
قصد جسارت نداشتم خانوم دکتر چیزی که من حس کردم این بود شادی ها رو جدی نمی گیرید
وگرنه وبلاگ شما مثل دفتر خاطرات شماست هر چیزی می تونید بنویسید
رنج دیرینه ی انسان به مداوا نرسید
علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
قصد جسارت نداشتم خانوم دکتر چیزی که من حس کردم این بود شادی ها رو جدی نمی گیرید
وگرنه وبلاگ شما مثل دفتر خاطرات شماست هر چیزی می تونید بنویسید
رنج دیرینه ی انسان به مداوا نرسید
علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
پاسخ:
سلام...ممنون که نظرتونو میگید....من سعی میکنم شادی ها رو جدی بگیرم ولی اینکه گاهی نمیشه همشه دست خودم نیست...یا حداقل الان من تو این شرایط من گاهی نمیتونم شاد باشم
سلام...ممنون که نظرتونو میگید....من سعی میکنم شادی ها رو جدی بگیرم ولی اینکه گاهی نمیشه همشه دست خودم نیست...یا حداقل الان من تو این شرایط من گاهی نمیتونم شاد باشم
۱۳ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۳۶
نوبادی
نوبادی
از این بابت عرض کردم که زیاد شنیدم پزشکایی که خودکشی کردن. این پیش زمینه و حرف از قبرستان و مرگ چند نفر از همکاراتون باعث شد ناخوداگاه این فکر تو ذهنم تداعی بشه.
طرحتون رو کدوم شهر هستید؟
طرحتون رو کدوم شهر هستید؟
پاسخ:
به خودکشی غکر نمیکنم ولی به مرگ و مردن خیلی زیاد طزحهم که فعلا معلوم نیس هرچند احتمالش کمه که اسم شهرو بگم
به خودکشی غکر نمیکنم ولی به مرگ و مردن خیلی زیاد طزحهم که فعلا معلوم نیس هرچند احتمالش کمه که اسم شهرو بگم
۱۴ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۲۲
نوبادی
نوبادی
وقتی داشتم میرفتم خدمت، رفتم مغازه فروش وسایل کوهنوردی واسه خدمتم لباس گرم بگیرم، فروشنده بهم گفت بهترین ارزویی که میتونم برات بکنم اینکه زود خدمتت تموم بشه.
من بعد دو ماه خدمتم تموم شد!!
الان هم ارزو میکنم زود به طرح برسی و زود تموم بشه.
شهر محل تحصیل چرا گفتنش اینقدر سخت هست؟
من بعد دو ماه خدمتم تموم شد!!
الان هم ارزو میکنم زود به طرح برسی و زود تموم بشه.
شهر محل تحصیل چرا گفتنش اینقدر سخت هست؟
پاسخ:
خب دوس ندارم اگ ه روزی یه اشنا اینجا رو خوند خیلی راحت به هویت من پی ببره
خب دوس ندارم اگ ه روزی یه اشنا اینجا رو خوند خیلی راحت به هویت من پی ببره
امیدوارم تنهایی هاتون تموم بشه
گاهی باید برای اومدن ادمای جدید با حسای خوب و بهتر..ادمای قدیم با حسای تکراری رو ول کرد..
.برا تولد خوشحالی نمیکنید برا برنده شدن تو بانک خوشحالی کنید
این قدر منفعل نباشید