روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

مریم

چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۲۹ ق.ظ
از لحظه ای که اورژانس اوردش و روی تخت مریضای بدحال خوابید مریض من بود...بی قرار...صورت خونی گردنبند کولار...خیلی سریع مانیتورو وصل کردم...علایم حیاتی خوب بود ولی خیلی بیقرار بود...مدام میخواست کلار رو باز کنه یه لحظه خواب الود میشد یه لحظه بیدار بود....با کلی بدبختی تونستم اسمشو بپرسم....مریم روپوش مدرسش نشون میداد باید دبیرستانی باشه...بعد از اینکه کلی باهاش کلنجار رفتم وقتی بک بورد رو پرت کرد کنار...بهم گفت که 16سالشه...استیبل بودن علایم حیاتی خیالمو راحت میکرد اما وقتی خواب الود میشد و فقط به تحریک دردناک جواب میداد نگرانم میکرد... سریع شرح حال گذاشتم مانیتور اولیه و اوردر اولیه گذاشتم تا دکتر بیاد....از اورژانس پرسیدم جریان چی بوده.... گفت اینا سه تا دختر بودن...سوار ماشین یه پسر جوون میشن پنجاه متر اونورتر با پراید میرن تو دل کامیون...این داغون میشه.... پسره تو بخش بیمارای خوشحال بستری میشه و بقیه دخترا از ترسشون از ماشین پیاده میشن و در میرن... خندم میگره تو اون هیر و ویر تصادف چقدر ترسیدن از کارشون که در میرن... خواب الودگی مریم خیلی منو میترسونه... چشم از مانیتور برنمیدارم و هرچند دقیقه میرم و جی سی اس مریض رو چک میکنم...به تحریک درد ناک جواب میده...دکتر میبینتش و کارای اولیش انجام میشه با موبایلش به خونوادش زنگ میزنن... خونواده مریم میان...پدرش یه متر ریش و مادری چادری و خواهری چادری که روشو سفت گرفته بود...زخم سر مریم 15سانتی متر شکافته که استخوان اکسپوز شده بود ولی فرکچری دیده نمیشد...بدون خونریزی فعال.... میره برای سی تی مغز...درکمال ناباوری من بافت مغز کاملا نرمال استخوان جمجمه هیچ شکستگی نداشت..اما فک تحتانی کاملا دو قسمت جدا شده بود...از وسط دندون های جلو و از زاویه فک...دوقسمت کاملا جدا دیس لوکیشن... مریم پذیرش شد و رفت بخش جراحی اعصاب...هر روز میرفتم بالا سرش...سی تی دوم هم نرمال بود اما هنوز خواب الود بود...هنوز فقط به تحریک دردناک جواب میداد هماتوم پری اربیت کرد...فقط ابزرو میشد...اقدام دیگه ای براش انجام نمیشد...فقط حمایتی...کم کم بعد از یه هفته هوشیاریش کامل شد...جراح فکر بردش برای فیکس کردن فک...احتمال ریختن دندون ها بالا بود...احتمال دفرمیتی همیشگی بالا بود...ولی خیلی بهتر بود... تمام این روز ها مریم مریض من بود....مریم دختر بچه ای بود که شاید برای کاری که نمیشه گفت اشتباه یا غیر اشتباه داشت تاوان سختی میداد.... مریم مریض من بود....دختر نوجوونی از یه خوانواده مذهبی...با احتمالا محدودیت خانوادگی و اجتماعی اما بشنوید از پسری که مریم سوار ماشینش شده بود....وقتی من مریم رو داشتم میدیدم دیدم یه پسر جوون خونین و کلار بسته تلو تلو خورون اومدبالای سر مریم...حال مریم رو پرسید و بیمار بر اومد برش گردوند به تختش...رفتم قسمت مریضای خوشحال و از اینترنش پرسیدم این پسره شرح حالش چیه...گفت 21ساله و خودش داره میگه من انواع مواد مخدر رو مصرف میکنم... قضاوت علت کار مریم...مقصر بودنش یا اینکه این اتفاق براش خیر بوده یا شر رو هیچ کس جز خدا نمیدونه...معلوم نبود اگه با این پسر به راهش ادامه میداد به کجا میرسید
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۱۲
زیرزمینی

نظرات  (۱۲)

قسمت مریضای خوشحال یعنی چی؟
پاسخ:
اورژانس 5قسمت داره از بدحال به خوشحال... مریضا تریاژ میشن
اشتباه یا غیراشتباه شاید بعد از این دیگه با تردید بیشتر سوار ماشین یه پسری که نمیشناسه بشه.
پاسخ:
احتمال زیاد
۱۲ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۲ معلوم الحال
آخیییی!!! الان مریم چطوره؟
ببینم تریاژ مگه چهار رنگ نبود؟ (سیاه, سبز, زرد, قرمز). تازه از واژه فرانسوی Trier فک میکنم گرفتن به معنی جداسازی!
حالا چون شمایید به پاس خدماتتون زین پس غریباژ یا رخساراژ با ٥ رنگ خوشگل و ٥ پارت خوشحال و بدحال و بی حالو حال تو حال و... نامیده میشه
پاسخ:
حالش خیلی بهتر شده بود به جای واژه سازی شما بهتره به بررسی زبان بلاد کفربرسی معلوم جان
۱۲ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۵۷ معلوم الحال
قبلا مهربون تر بودی! چرا الان خشن شدی؟ بخاطر اینه که جفتمون خردادیان هستیم؟
من که بچه خوبیم اِی, بی, سی, دی, ای, اف, جی ...
پاسخ:
خخخخ...الان یه هفتس نخوابیدم دیگه نقطه جوشم خیلی پایین اومده...من همیشیه مهربونم اگه از خستگی رو به موت نباسم
اهاااان. من شاد و خوشحال برداشت کردم!!! :-))))
پاسخ:
نه اصلاح درمقابل بیرای بد حال بیمارای خوشحاله
۱۳ خرداد ۹۵ ، ۰۷:۳۶ سیگار روشن
بر عکس شما میخوام قضاوت کنم و حکم هم بدم

قطعادختر نوجون با یه پسری که انواع مخدرات مصرف میکنه
نباید دوست بشه
اتفاق بعد ممکنه یه بار بی افته
و اثرات بدش تا سالها باقی بمونه

امیدوارم که نسل این دوستی ها منقرض بشه
پاسخ:
خب ما که واقعا نمیدونیم جریان چی بوده از کجا شروع شده که به این حادثه ختم شده.شاید اگه همینجوری که ما در ظاهر دیدیم و فهمیدیم بشه قضاوت کرد... اونوقت حرف شما درست میشه...هرچند مریم و امثال مریم ها خیلی باید مراقب خودشون باشن
۱۳ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۶ معلوم الحال
با پرستارا صحبت می کنم کمتر اذیتت کنن. اصن میگم کاراتو انجام بدن که بری تخت توی پاویون بخوابی. خوبه؟
دیگه منم دعوا نکن! گریه می کنما
بررسی زبان کفر: دیس ایز عه بوک ... دت ایز عه کت ...
پاسخ:
اوخیییییی معلوم کوچولو ناراحت نباش...دعوات نکردم...اصلا ای ام عه بلک بورد
یکی از دوستان من هم ضربه مغزی شد و مدتی تو کما بود و وقتی بهوش امد، اون ادم قبلی نبود، چشمش ضعیف شده بود و کمی هم از ای کیوش کم شده بود و در حرکت هم مشکل داشت، انشاالله که واسه مریم این اتفاقا نیوفتاده باشه.

پاسخ:
البته این یکی از عوارض کما هست اما بیشتر در کمای بالای 40روز دیده میشه واسیب های لافت مغز
خیلی صبوری بانو.. امیدوارم موفق باشی
پاسخ:
با دعای خیر شما
۱۴ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۱۳ آقای دکتر ح
معلوم الحال حرف دکتر رو باور نکنمن از بچگی به دکتر اعتماد نداشتم.می گفت امپول نمی نویسم یه هو چند تا می نوشتالان هم میگه مهربونم باور نکن
پاسخ:
مهربونی کار سختیه...هرکسی نمیتونه مهربون باشه...بهت حق میدم شاید منم اگه جای تو بودم به مهربونی شک میکردم...سعی میکنم حداقل اسیب رو به اطرافیانم برسونم
۱۴ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۱۵ آقای دکتر ح
من بیشتر نگران حال مریم شدم

ممکنه وقتی مرخص بشه بره خونه

همیشه سر کوفت بزنن بهش..و اون ریکاوری روحی که باید بعد از تصادف اتفاق بی افته هیچ وقت اتفاق نیفته
پاسخ:
شاید....شاید هم نه. .. چیزی که من دیدم و اینجا تعریف کردن شاید که پوسته خیلی نازکی از ماجراباشه
۱۴ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۱۶ آقای دکتر ح
به نظرت من رو کجا بستری می کنن ؟

فکر کنم برا من باید یه بخش جدید ایجاد کنن
پاسخ:
شما حالت خوبهنیاز به بستری نداری فقط گاهی به هم وطن های شیرازی شباهت پیدا میکنی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی