دیگری
پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۱۶ ق.ظ
کشیک اطفال بودم...مریض من نبود ...اما اومدن چند نفر از حراست وبعد هم اومدن پلیس توجه من هم به اون مریض جلب شد...رفتار پرخاشگرانه مریضو همراه مریض و وجود پلیس توی اورژانس منو ترسوند...قلبم شروع کرد به زدن...همه اون صحنه ها باز هم داشت برای بار صدم تکرار میشد...مرد همراه مریض شروع کرد به داد ردن...پلیس به زور مرد رو برد به سمت اتاق پلیس و یه پلیس دیگه رفت سراغ زن و شروع کرد چیز هایی روی یه برگه نوشتن..جلوی ترسم رو نمیتونستم بگیرم پس پشتم رو کردم به مریض و رومو کردم به اینترن اورژانس و پرسیدم مریض چه مشکلی داشته؟
-کانسر اند استیج کبد...سی ساله..اونم بچشه
-هپاتیت؟
-از پونزده سال پیش
-چرا اون طرف اورژانس بستری شده؟
-چون با تروما اومده...شوهرش زدش
-شوهرش زدش؟کانسر اند استیج کبد؟
-اره دیگه
-حالا چرا شوهره رو پلیس برد؟
-شوهرش نبود که...دوس پسرشه...از دیروز تا حالا مونده کنارش و ازش مراقبت میکنه و کاراشو میکنه
قلب من هنوز تند میزنه...هر لحظه اشک توی چشمام جمع میشه و فقط تلاشمو میکنم که این ترس رو قورت بدم...میرم به سمت ایستگاه پرستاری و دنبال قرص میگردم...دوتا قرص میذار زیر زبونم...تلخی قرص حالم رو بد یکنه ولی بهتر از اینه که وسط اورژانس بزنم زیر گریه...یه دفه صدای خفه افتادن چیزی روی زمین رو میشنوم...مریض از روی تخت بلند شده تا بله دنبال مرد ولی با صورت پخش زمین میشه
وحشت زده نگاه صحنه میکنم
-کانورژنه
برمیگردم و نگاهش میکنم...یکی از پرستاراست...نمیدونم این کادر پزشکی تا کی میخوان همه چیز رو تظاهر بدونن...فشار های روحی هم درمان میخوان...پرستارها کمک میکنند و مریض رو دوباره میذارن سرتخت...مریض بسته میشه به تختش...مدام جیغ میزنه که بذارید برم...بچه 7-8 ساله که همراه بیماره میزنه زیر گریه...یکی از بیماربرها بچه رو بخغل میکنه و میبره به ابدارخونه ...مریض یه امپول هالو پریدول دریافت میکنه ولی اروم نمیشهنمیفهمیم چطور چند دقیقه بعد دست هاشو باز میکنه و از تخت میاد پایین...همونطور که جیغ میزنه چهار دست و پا روی زمین راه میوفته...پرستارها میرن و مرد همراهش رو از اتاق پلیس میارن...مرد بلندش میکنه و میبرش روی تختش و ارومش میکنه...من هنوز حالم بده...از صحنه روز میشم ...سعی میکنم خودم رو اروم کنم ...اروم نمیشم...نمیتونم از اورژانس بزنم بیرون...یکم که میگذره در همون حالی که اشکامو قورت میدم...صدا میزنن اینترن اطفال...یه بچه 3-4 ساله رو میبینم که اورژانس شهر اورده و چند تا پرستار افتادن روش و دارن مانیتورش میکنن و بچه در همون حالت داره تشنج میکنه..بچه دیازپام و فنی تویین گرفته و هنوز داره تشنج میکنه...صبر نمیکنم و زنگ میزنم به اتند اطفالوقتی میگم استاتوس سیژر میگه خودم میا...تقریبا یه ساعتی که بالای سر مریض میمونم..یادم میره گریه کنم...یادم میره که بغض کنم..یادم میره که به خودم فکر کنم
۹۵/۰۶/۱۱