کافه ای کنار اب
پنجشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۲۱ ب.ظ
روزای اخر توی شهر غریب مدام این کتابو میگرفتم دستم و میرفتم کافه همیشگی و میز همیشگی...مینشستم و دلتنگیام رو با این کتاب پر میکردم...دوسش داشتم...جعفر مدرس صادقی نویسنده دوست داشتنی برای منه
۹۵/۱۰/۱۶
امیدوارم جسارت منو ببخشید
فرموده بودید دیگه مسیج ندم، اطاعت امر کردم
مدتی از اون زمان گذشته، من هنوز به هم صحبتی با خانم فرهیخته ای مثل شما نیاز دارم
اگه این بار منو نهی نکنید ممنون میشم