محمد امین یعنی استقامت
يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۰۳ ق.ظ
نمیدونم چقدر داستان شبو میشناسید... داستان شب یه کانال تلگرامیه که هرشب راس ساعت 11شب یه داستان کوتاه میخونه... راه انداز این مجموعه پسری یه سال بزرگتر از من هست به اسم محمد امین... تولدش 364روز قبل از منه... یعنی 11خرداد68...این یعنی یه سوپرایز... نوشته هایی که خودش مینویسه درمورد دختر نداشتش به نام یوناست... دختری که وجود نداره ولی عاشقشه... برای تولد امسالش یه سوپرایز واقعی برای شنونده هاش داشت... داستان خودش... داستان 4سالگیش
توی چهارسالگیش پدری تریاکی و حاجی!!! معتمد محل و از این چیزا... پدری بد بد بد... بدبرای بچه ها و خونوادش... مادری دلسوز...ت.جا..وز...ت..جا..وز به پسری 4ساله...خیلی قدرت میخواد که ادم همچین اتفاقی رو با یه ملت به اشتراک بذاره... ملتی که اول ازهمه تورو قضاوت میکنن... خیلی قدرت میخواد که توی این شرایط به زندگی ادامه بدی... با وجود همچین حادثه وحشتناکی به زندگی ادامه بدی... بعد یه از خدا بی خبری این حقو داشته باشه تورو از دانشگاه اخراج کنه و هیچوقت حق تحصیل بهت نده و توهیچ کاری از دستت بر نیاد... خیلی قدرت میخواد جلو کسی وایسی حرف بزنی که توی روزای سختت هیچ کاری برات نکرده ولی بعدها خودش به سختی زندگیت اضافه کرده باشه... خیلی قدرت میخواد بازم ادامه بدی بازم لبخند بزنی......
خودمومیگم... وقتی تمام داستان های زندگیشو شنیدم... قضاوتش کردم... چهرشو قضاوت کردم... دسته بندیش کردم... گفتم چرا مقاومت نکرد چرا گذاشت تکرار بشه...
بدم اومد از خودم... حق قضاوت ندارم... من 4ساله نبودم... من تا این حد نترسیدم... من تا این حد تحقیر نشدم... تا این حد نشکستم.... من محمد امین نبودم... ولی اون درک میکنه چرا من از جاهای تاریک و خلوت میترسم... چرا از مردها میترسم... چرا وقتی کسی توی خیابون حرفی بهم میزنه اینجوری واکنش میدم
پس سعی میکنم قضاوت نکنم کسی رو
محمدامین... مردعزیزکشورم.... با تمام قدرت ادامه بده... همچنان لبخند بزن... امیدوارم ادمها مثل من پشیمون بشن از قضاوت کردنت... امیدوارم تو ومادرت محکم باسلامت روح ادامه بدید به زندگی
۹۶/۰۳/۱۴
منم داستانای خوب خوب دارم براتون بفرستم؟