روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

روزها

جمعه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۳۰ ق.ظ
مزخرفترین جای قصه اونجاس که تو حقی برای تنهایی نداری ولی اون فکر میکنه فقط مراقبته... پاهاس سوخته شده با ته سیگارتو نمیبینه ولی حق تنها بودنتو میگیره... اشکای چراغ خاموشتو نمیبینه ولی فکر میکنه که کارش درسته... مسخره ات میکنه ولی زندگی رو ازت میگیره... حق نداره نداره نداره... اگه باعث مرگت بود چی؟ اگه خودتو کشته بودی چی؟ عذاب وجدان نمیگیره؟ واقعا دیگه ازش متنفرم... متنفر... از خودش و پدرش که لنگه هم هستن... مسخره است... خونه مجازیمم ازم گرفت... دوستای مجازیمو ازم گرفت... تنها بودم تنها ترم کرد... چی میخواد از جون من... مراقبم نباش... اینجور مراقبت تورو نمیخوام بفهم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۲۶
زیرزمینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی