گوشی
سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۱۵ ق.ظ
زنگ زدم و باترس بهش گفتم رم گوشیمو دزدیدن
ترسیدم از قضاوتش... ترسیدم اگه عکس یا فیلمام پخش بشه چی میگه؟ ترسیدم از سرزنش... ترسیدم از قضاوتش... ترسیدم از غیرت و مرد بودنش... قضاوتم درمورد مرد ها این بود
گفت چی شده؟
گفتم گوشیم تو مغازه جا مونده یه دوساعت بعد فهمیدم کجا جامونده بابا رفت و اوردش ولی رمش توش نبود... مغازه دار گفت که خانمی گوشی رو پیدا کرده و بچش شاید رم رو برداشته و وقتی بابا بهش گفته میریم شکایت میکنیم گفت که حالا صبر کنید شاید چند ساعت دیگه بیارش... وسر همون ساعت رم رو اورد ولی ما رفتیم پاسگاه وشکایت کردیم
خندید و گفت زیرزمینی میشناسمت حتما قلبت داره از دهنت میزنه بیرون و زمین و زمان رو بهم دوختی که چرا اینجوری شده و غصه میخوری و کلی فکر و خیال کردی
سرمو انداختم پایین و قلبم پر شادی شد واسه داشتن مردی که با تمام مردایی که میشناسم فرق داره مردی که کنارمه شانه به شانه نه مردی که خودشو برتراز من بدونه
گفت زیر زمینیه عزیزم بیا بغل دختر دروغگو... میدونم چقدرترسیدی ولی دیگه ناراحت نباش من پیشتم خودم کارای شکایتو پی میگیرم... عکست فوقش پخش میشه خب بذار بشه ما که میدونیم جریان چی بوده پس نگرانی نداره دختر کوچولوی من
خدایا شکرت برای داشتن مردی که منو مقصر نمیدونه
۹۶/۰۳/۳۰