روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

دوست داشتن

يكشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۴۲ ق.ظ
شما چقدر خودتونو دوس دارید؟ چقدر حرف بقیه میتونه به شما حس بدی نسبت به خودتون بده؟ حتی اگه حرف بقیه درمورد خودتون رو قبول داشته باشید ولی نتونید اونجوری که اونا میخوان باشین یا کاملا اونجوری باشین مثلا لاغرتر زیباتر خشرو تر و کمتر خسته باشید... سعی کنید ولی نتونید کاملا اونجوری باشید... اونوقت چکار میکنید؟ باور میکنید که شما ادم بدی هستید یا خودتونو باهمه بدیاتون دوس خواهید داشت؟ شاید فهمیدنش برای ادمای خوشرو خوش اخلاق وبا حوصله سخت باشه بذارید مثال بزنم... من ظهر برای رسیدن از محل کارم تا خونه باید حدود ساعت 2_3ظهر وسط برق افتاب تو گرمای وحشتناک این روزا تو راه باشم... اونم یه خانم با مقنه مانتو وکلی لباس که خیلی وقتا تیره. هستن وقتی میرسم خونه حس میکنم زلالیه و زجاجیم باهم تبخیر شدن و تمام چربی میلین مغزم اب شده و قبلش هم حداقل 6ساعت انواع اقسام دعواهای ادمایی که ارث پدرشونو از من خواستن تحمل کردم... حالا استرس شغل خودم بماند... یه نکته در باره خودم بگم من ادمیم که وقتی چیزی ازارم میده اگه درموردش حرف بزنم مدام و مدام انگار داره بهم اسیب میزنه... مثالش میشه تمام تحقیرها و توهین هایی که از ارباب رجوع هام میشنوم... میگم ارباب رجوع چون 95%مریضای من از نظر علم پزشکی بیمار محسوب نمیشن... بعد تو خونه یه نفر منتظر شماست که با یه روز کار بدون هیچ استرسی حقوق یک ماه شمارو درمیاره منظورم از یه روز 6ساعت کاریه... بدون هیچ جر و بحثی یا تهدید و توهینی یا هزارتا چیز دیگه....اینو گفتم که فقط تفاوت محیط و شرایط کاریمو بگم... اصلا همه ایناش به کنار... شما لنگ ظهر تو گرما وقتی از تمام لباساتون گرما ساطع میشه تشنه و گشنه برسید خونه و یه نفر بهتون دراولین جمله بگه چه خبر... شما هم درجواب بگید خبری نیس... بعد دوباره بگه از مردم روستاچه خبر و باز شما بگید خبری نیس... بعد بگه از همکارای مزخرفت چه خبر و شما بگید گرممه فعلا... واون برگرده به شما بگه عجب اخلاق گوهی داری بیچاره شوهرت شما باشید چکار میکنید؟ قبلا خیلی سریع تر و شدید تر واکنش نشون میدادم تا فقط دهنشو ببنده ولی هر بار سعی کردم ملایم تر بگم که خستم و نمیخوام تو خونه هم دوباره در باره محل کارم صحبت کنم حداقل الانم نمیخوام.. هر بار متهم شدم به. داشتن اخلاق بد و بیچاره شوهرم تقصیر از کیه؟ من؟ اون ادم که نمیخواد بفهمه؟ نمیخواد بفهمه با این حرفش داره چقدر ازارم میده؟ چقدر همه نداشته هامو بدتر لجن مال میکنه؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۰۸
زیرزمینی

نظرات  (۱)

خب من ربط اول و اخر پست رو نفهمیدم ..... :||

ولی کلا نظر هیچ کس در موردم , ذره ای برام اهمیت نداره و انقدر این مساله واضحه که گاهی بعضیا حرصشون میگیره که باهام حرف میززنن و مثلاا نظر منفی در موردم میدن و من با بی تفاوتی یا تمسخر نگاهشون می کنم و قهقهه میزنم


در مورد قسمت دوم پست : تو اخلاقت بدنیست ابدا اتفاقا خیلی صبوری که هر روزه این حذفا ذو تحمل می کنی و سکوت می کنی فقط خستگی اذیتت می کنه چون مثل هم جنس هات شهرزاد قصه گو نیستی و حوصله نداری بازگو کنی چی شده اونم یه تیکه کوچیک از رفتارهات رو می بینه فکر می کنه کل شخصیتت همینه ....
مطمئنم اگر یه ذوز شرایط صبح تا ظهذ تو رو داشته باشه , سر به کوه و بیابون میذاره
پاسخ:
خداکنه اونجوری باشه که تو میگی...ولی من با تمام توانم دارم مبارزه میکنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی