روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

3

چهارشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۵۳ ق.ظ
با ناز و ادا و قر وفر بهش میگم من خیلی دوست دارم برم اون پارکه چرا منو نمیبری...میخنده و میره سمت همون پارک...چقدر دلم قنج میزنه که روز بالاخره محکم محکم از گردنش اویزون میشم و این اتفاق هیچوقت نمیوفته نمیدونم بگم خدا رو شکر یا ناراحت باشم...بغل کردن کسی که ادمو دوست نداره چه حسی میتونه داشته باشه؟دچار سوتفاهم بودم اون موقعا؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۲۵
زیرزمینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی