14 بهمن
جمعه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۳۳ ب.ظ
وقتی شروع کردم به رانندگی خیلی دوست داشتم کنارم یه مرد نشسته باشه و رانندگی کنم واسه حس بامزه اش نه چیز دیگه...
روزای اول چند بار رفتم جایی که حدس میزدم باشه و دستمو گذاشتم رو بوق تا توجهش جلب بشه و من بی تفاوت رد بشم
یبارم وقتی داداش از 6 ساعت رانندگی خسته شده بود من نشستم البته بعد از یک ساعت به گردنه و کوه و اینا رسیدیم من ترسیدم و خودش نشست
ولی عالی ترین دفه وقتی بود که یکی از دوستان خواست که من رانندگی کنم چون خودش مسیرو بلد نبود...هرچند استرس زیادی داشتم و تا نشستم پشت فرمون بهش گفتم من رانندگی اصلا خوب نیست...تمام مدت فکرمیکردم تو دلش داره بهم میخنده...ولی کلی هم باهم خندیدیم...به اروم رانندگی کردنم خندید به خلاف رفتنم...از سوتیای رانندگی خودش گفت...هرچند سعی میکردم سربه سرش بذارم ولی خب خیلیم رعایت کردمو سعی کردم یکمم شده با شخصیت باشم...خلاصه خیلی چسبید...اینکه یکی با ماشین بیاد دنبالت و مهمونت کنه بیرون خیلی میچسبه ولی اینکه شما کسی و مهمون کنید و برید دنبالش و رانندگی کنید هم لذت خاصی داره امتحانش کنید...
یه چیز دیگه هم بگم شاید باورتون نشه...من سوار پیکان مدل 70 هم شدم...سوار وانت هم شدم...سوار ماشینای باکلاس و خفن نشدم ولی این دوتا ماشینو انقدر موقع گشت و گذار تو شهر منو خندوند و خوش گذشت که خیلی دوست داشتم...البته بگم که دکتر زیرزمینی دختر دکتر فلانی رو همه تو شهر سوار این دوتا ابرو بر دیددن...ولی من انقدر خندیدم که تا حالا نشده بوداینجوری بهم خوش بگذره.. وقتی بعدها ازم پرسیدن تو بودی سوار فلان ماشین...حاشا کردم ولی بازم انقدر خندیدم که طرف نمیدونست یعنی ممکنه اونی که سوار وانت دیده من بوده باشم یانه...تازه یه جا هم اون وانته وسط با کلاس ترین منطقه شهر خاموش شد و داشتیم کم کم مجبور میشدیم که هلش بدیم و من دیگه انقدر خندیدم که اون بیچاره ای که همراهم بود بهم میگفت بابا انقدر نخند بدبخت شدم حالا جواب باباتو چی بدم... بعدها وقتی بابام ازش پرسید تو دکتر زیرزمینی دختر منو سوار وانت کردی تا بنا گوش سرخ شد و حاشا کرد و من انقدر خندیدم که کم مونده بود بابام وسط جمع بیاد سیاه و کبودم کنه
واقعا تجربه های نشاط اوری بودن
منم وقتی سوار پیکان یا وانت شدم یا کنار یه مرد رانندگی کردم اولش حس بدی داشت ولی سعی کردم سخت نگیرم بخاطر همین انقدر خندیدم که الان باز دوست دارم اون خاطرات دوباره تکرار بشن
اینو یادم رفت بگم...اسم پیکانه هیرو بود ...اسم وانته سالار
۹۶/۱۱/۱۳
مشکل همه با رانندگی من اینه که سرعت کم اصلا برام تعریف نشده، تو جاده زیر ۱۳۰تا رو قبول ندارم اصن