روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

برای شادی ام کمی شعر بخوان

يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۲۱ ق.ظ
مشکلی براش پیش اومده و نظرمو میخواد...میگم نمیدونم هرجور خودت میدونی...من شرایط تو یا طرف مقابلتو کامل نمیدونم...میگه و میگه و میگه...میپرم وسط حرفش و میگم... ماجرا رو که تعریف میکنم شده کل 96...همه ماجرا ها روی توی چند خط براش تعریف میکنم...با بهت نگاهم میکنه...لبخند میزنم و سرمو میندازم پایین میگه چرا تا حالا چیزی نگفتی؟ میگم چی میگفتم...تا سر حد مرگ تحقیر شدنمو؟تا خرد شدن تمام لحظه لحظه روحمو؟ میگه کی؟ میگم شهریور و مهر میگه و بعد؟ میگم بعدی نداشت...فقط بهت و بهت و بهت بود...چند ماهی طول کشید ولی کنار اومدم میگه حتما باز با رفیق حرف زدی؟ میگم نه اون خودش مشکلاتش زیاد بود میاد و بغلم میکنه...میگه نترکیدی؟ خودمو از بغلش میکشم بیرون و میگم مزخرف ترش اونجاییه که خواهرت حامله باشه و ویارش این باشه که از اون سر دنیا هرروز زنگ بزنه و تمام اون مزخرفاتیو که نمیدونه توی صورتت بالا بیاره دستمو میگیره و میگه تو وبت نوشتی؟ میگم چیو بنویسم؟این حجم از تحقیرو؟این حجم از دروغای تهوع اورو؟این حجم از اتفاقات مزخرف پشت سر همو؟نه ننوشتم...فقط هرروز بیشتر متنفر شدم از ادمای اطرافم هر روز بی حوصله تر و هر روز تلاش سختتر واسه قبولیم...تاشاید چیزیو عوض کنم...هیچ فکر کردی چرا داخلی؟پول که نداره فقطم کار سخته...ولی وسعت علمش منو کمک میکنه تا از یه درصدی از تحقیر ها جلو گیری کنم...تا توی خیلی بیماریا صاحب نظر بشم حداقل میخندم و نمیزنم زیر گریه و میگم من دارم برای چیزی تلاش میکنم که میدونم خوشحالم نمیکنه... هنوز نشسته و نگاهم میکنه...میگم هنوزم از من نظر میخوای؟ میگه پس اونهمه عوض شدن نظرت درباره همه چی... میگم من فقط دروغ شنیدم...هر روز و هر روز و هر روز...تنها واقعیت زندگیم همون کتابا و جزوه هاس.... وسایلمو جمع میکنم و میرم به سمت خونه...تنها راه چاره من واسه تغییر دادن اوضاع همون درس خوندنه
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۰۵
زیرزمینی

نظرات  (۱)

بی مروّت ، اینقدر با موی خود بازی نکن
دکترم گفته برایم بی قراری خوب نیست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی