روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

22 روز تا دستیاری

سه شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۵:۱۲ ق.ظ
دیشب تا ساعت 2.5 نتونستم بخوابم...کلمات توی مغزم رژه میرن و تمایل دارن که نوشته بشن...و نمیدونم اصلا دیشب به چی داشتم فکر میکردم...ولی یادمه کلی هم بالا پایینش کردم... سعی میکنم ماجراهایی که با مریضام داشتم کم کم یادم بیاد ت بتونم اینجا ثبتشون کنم... دیشب کم خوابیدم و الان هم تو مرکز نشستم تا مریض ویزیت کنم...نگرانی برای امتحان به حد بالاش.رسیده و هرروز بدتر میشه...یکی از دوستان که یکی از رشته های پایین تخصص رو اورده بهم پیام. داده و چقدر راضیه با وجودی که نه شهر خوبی درس میخونه نه رشته خوبی...چقدر رضایت ما از زندگیمون واقعا به دید و شخصیت خودمون بستگی داره...باید ادامه داد فقط... فکر کنم یک ماه بیشتر شده که اینستا گرامم رو پاک کردم و تنها راه ارتباطیم شده تلگرام...بعد از مدتها عکس پروفایلمو عوض کردم و چقدر با واکنش مواجه شدم...یعنی واقعا بعضیا هستن که میرن و عکس پروفایل بقیه رو چک میکنن؟؟؟عجب حالی دارن...خلاصه یه شعر بود عکس جدید...یکی از دوستان قدیمی اومد گفت چاره درد عاشق شدنه...ترجیح میدادم بهش بگم اخه مسخره مگه عشق پنیره که برم سر کوچه بخرم چاره درد کنم...ولی درعوض گفتم عشق مال بچه دبیرستانیاس از ما گذشته...یکی دو نفر دیگه هم قربون صدقه رفتن ...ولی جالب ماجرا اونجا بود که من هیچ منظور عاشقانه ای از اون شعر نداشتم...تازه به نظر خودم یه جور تنفر تو شعره مستتر بود... روزا و شبام یه جور میگذره...سیکلی بین درس و امید و ناامیدی...دارم سعی میکنم ارامش خودمو حفظ کنم...و اخر هفته که باز ازمون ازمایشی دارم اصلا نمیدونم باید شرکتش کنم یا نه و اگه بد بشه همین نصفه امیدمم از بین میره...الان به صورت بالقوه میتونم درسو ول کنم و دیگه ازمون ندم پی نوشت:بعداز مدتهااااا باهاش حرف زدم و از اینکه یه خنگ دیگه مثل خودم پیدا شده انقدررررر خوشحال شدم که حد نداشت...کلا روحم تازه شد...حالا میزنه و اون خفن نمره ازمونش خوب میشه و من همچنان اندر خم یک کوچه ام
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۱۴
زیرزمینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی