روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

دستیاری

يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۲۲ ق.ظ
برخلاف پارسال که با کلی امید و انرژی درس میخوندم.از سرکار مستقیم میرفتم کتابخونه بعد کتابخونه شام و تو خونه درس...با کلی انرژی و انگیزه...امسال هیچی...حتی دلم نمیخواد از جام تکون بخورم و دلم میخواد به این بطالت ادامه بدم...هیچ کدوم از دوستامم درس نمیخونن و فقط کار میکنن یا دارن شوهر میکنن... شما نظری ندارین؟برای تقویت روحیه و تلاش؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۲۷
زیرزمینی

نظرات  (۶)

خیلی غیرطبیعی نیست خانم دکتر
معمولا بعد از یک ماراتن سنگین درس خواندن ،توان ذهنی و حتی بدنی ،افت میکند.پیشنهادم خدمت شما اینه که با میزان ساعت کم شروع کنید و به مرور افزایش دهید.پیشنهاد بعدی خدمت شما اینه که هدفتون را بزرگتر کنید.اگر قراره در فلان تخصص قبول شوید،هدف خودتان را رتبه برتر شدن در ان تخصص قرار دهید و نه صرف قبولی
پاسخ:
ممنون پیشنهادای خوبی بود.اول باید ذهن مریض خودمو درست کنم و از این نمیشه درش بیارم تا کم کم به رتبه برتر برسه.ساعت درس خوندنم که کم هست.فعلا 3 ساعت متوسطه

اخ اخ که منم شدم مثل شوما چندساله شما تا هنوز مثل من گرفتار نشدین با یه تغیراتی توی زندگیتون از این حالت خارج کن خودتو وگرنه خیلی عادی میشه برات منم بفکر ایجاد تغیراتی توی زندگیم هستم که این تغیرات بسته به خودتون و کارتون هست موفق باشید
پاسخ:
دارم فکر میکنم یه کار پاره وقت یا باشگاه و یه کار هنری بکنم. بیشتر فکر میکنم اگه دوستای نزدیکمم میخوندن بیشتر محرکه بود که نمیخونن
تجربه ی من ثابت کرده به هر چی بیشتر بچسبی , بیشتر ازت دور میشه !! من تو مواقع مشابه یه مدت کلا بی خیال سوژه ی مورد نظر میشم و فکرم رو کامل می برم سمت و سوی دیگه ای جوری که کاملا تا مدت ها فکرم ازش تخلیه شه
پاسخ:
باهات موافقم ولی امتحان دستیاری مثل بختکه میوفته رو ادم و ول کن هم نیس
یعنی واقعاااااا باور کنم معضل بیکاری به پزشکی هم رسیده؟؟؟؟؟
پاسخ:
خیلی زیاد باور کن
سلام خوبی؟ حدس میزدم رفتی سراع درس ک وبلاگتو پاک کردی. راستش من ۴بار امتحان دادم‌ بار اول الکی و بدون اگاهی ار امتحان. بار دوم تقریبا تلاش کردم اما نه عالی! بعد از امتحان هم باز انگیزه داشتم . اما جریاناتی پیش اومد ک اماحان سوم رو از دست دادم و فقط رفتم کیک و ابمیوه شو گرفتم!!! پارسال دیگه گفتم امتحان نمدم تا ۳سال دیگه. میرم دنبال مال اندوزی. یه مدت هم ول ول گشتم مثلا تا اخر شهریور. هرچند کم کم دیدم من فکرم از امتحان رها نمشه. تا دوباره تصمیم ب خوندم گرفتم شد ابان. تا استارت زدم یه اتفاق بد افتاد. امسال شرایطم از هرسال بدتر بود. دیگه کسی از خوندنم استقباد نمکرد بعضیا پرروتر بودن بهم طعنه میزدن ک تو هرسال سه ماه مونده با امتحان یاد امتحان میافتی بعدم قبول نمشی!! شاید انگیزه م همین حرفا بود. باعث شد تو هر شیرایطی بخونم توناراحتی خودم تو بیماری مامانم ووو باز میخوندم گاهی گریه میکردم اشکم میریخت رو کتاب ولی باز میخوندم. درسته نتیجه برام رضایبخش نبود ولی اندازه زمانی ک من گداشتم و کار ک میکردم بد نبود. پیشنهادم اینه حتما با یه گروه مشاوره درس بخون. حتما!موفق باشی.
سلام من که از وضعیت پزشک ها سر درد نیارم
اما جسارتا
زیاد برقصید
انرژی می گیرید و سرحال میشید و دوباره حسابی درس می خونید ایشالا
هر کسی هم که انرژی منفی میده بهتون از خودتون دور کنید حتی اگه خیلی دوستش دارید
شما خیلی خیلی جوون هستید.آینده ی زیبا و درخشان تر منتظر شماست خانم دکتر
پاسخ:
خیلی ممنون از نظرتون.حتما گوش میکنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی