یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه... این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست. حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه
سفر به شهر غریب داره ج ور میشه...چقدر دوس دارم برم و توی اون جاده پر از درخت تنهایی ساعت ها راه برم
من کی ابنهمه لوس بودم یا لوس شدم که خودم خبر نداشتم
اینکه ادم دلش بخواد برای یه مدتی تنها باشه ربطی به لوس بودن نداره! و چرا اینقدر شما این واژه را تکرار می کنید؟
پاسخ:
نه قسمت دومی که نوشتم ربطی به سفر نداشت برمیگشت به یه ماجرا دیگه.این واژه رو خیلی تکرار میکنم چون در برابر مشکلاتم خیلی زود ضعف نشون میدم و البته بعضی از اطرافیانم روی این مسئله خیلی تاکید دارن