خاطرات
شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۲۵ ق.ظ
1.پسری قد بلند ساکت و مبهوت...هیکل ورزیده دستای خشک و زبر...افغانی...شرح حال مصرف مخدر رو نمیده...میگه از خونوادش فقط خودش ایرانه...فارسی مارو زیاد بلد نیس...به صاحب کارش میگم شما بیمه اش نمیکنید؟گفت افغانین بیمه ندارن.خرج دکترش باخودشه.میگم سرم و امپول میتونی بخری؟میدونم که باید سرپاش کنم تا فردا بتونه کار کنه
2.پسر جوون و 24 ساله...خجول و سربه زیر...صدای دورگه...ازش شرح حال سابقه واکسن رو میپرسم.میگه ماه دیگه اعزامه ...لب مرز...سیستان و بلوچستان...میگم تو قلب کدوم مادری که داری دور میشی
3.میگم مادرزادی فلجه؟میگه نه بلند شد راه رفت حرف زد یه سالگی فلج شد دیگه حرف نزد.گفتم علتشو بهش نگفتن؟گفت خرج بیمارستان 3تومن بود نتونستم بستریش کنم.گفتم شما شناسنامه ایرانی نتونستین بگیرین که بیمه باشین؟گفت نه
4.گفتم ناراحتیم داشتین؟خواهرش گفت داره میره کانادا...یه ماه دیگه...ناراحتیش دوریشه
5.بچه اروم و بی حرکت تو بغل مادرش بود...مادر بزرگ و مادر هردو گریه میکنن...پدر عصبیه...شرح حال بچه:دیشب دوبار استفراغ کرده
6.میگه مگه دخترا هم مشروب میخورن؟میگم مگه دخترا ادم نیستن؟میگه یعنی سیگارم میکشن میگم گل ماری جوانا و هرویینم میکشن میگه یعنی تو دیدی میگم اره دوستای خودم
سعی میکنم با مریضام بخندم...با بچه ها بازی کنم...یه سوال درمورد زندگیشون بپرسم...یه شوخی درباره کار و زندگیشون...شاید درست نباشه ولی گاهی لازمه مریض دکترو به خودش نزدیک بدونه...(البته مسلما متوجه شخصیت ادم ها و رفتارشون هستم و سعی میکنم شان خودمو احترام رو حفظ کنم)
پی نوشت:میهن بلاگ هر روز داره یه مقدار از ارشیومو میخوره.چرا اخه بیشعور؟
۹۷/۰۵/۲۰