پرحرفی
پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۳۳ ب.ظ
من معمولا دختر ساکتیم...البته این معمولاه...گاهی هم خیلی پرحرف میشم مخصوصا وقتی کسیو بعد از مدتها دیده باشم...ولی حالا پر حرف شدم و کلافه میشم خودم...فقط یه مشکلی هست...من تقریبا اگه سرکار نباشم بیشتر روز تو خونه تنهام...دوست پسر که ندارم...دوستی هم ندارم که مدام در حال قرار گذاشتن باهاش باشم یا زنگ بزنم یا چت کنم...پس
فقط تمام روز دلم میخواد با یکی حرف بزنم که کسی نیست...یعنی بیشتر تو مغزم با ادمای مختلف یا خودم حرف میزنم...و این بدجوری داره کلافم میکنه...واقعا از حس این روزا متنفرم...واقعا پرحرفیم اول از همه خودمو کلافه میکنه...
من تا دوران دبیرستانم انقدر پر حرف بودم که همه بهم میگفتن فکت خسته نمیشه انقدر حرف میزنی.؟ظهرا از مدرسه که میومدم مستقیم میرفتم اشپزخونه هرچیزی تو مدرسه شده بودرو با جزییات واسه مامانم میگفتم و نمیدونم چرا ولی مامانم خیلی استقبال میکرد...انقدری که بعدها وقتی ارومتر شدم و کمتر حرف میزدم همش غر میزدکه چرا اصلا حرف نمیزنی...چون خواهرم هیچوقت چیزیو برای مامانم تعریف نمیکرد...تا بالاخره کنار اومد با این مدلم...ولی حالا کلافه ام...وای خدایا خودت کمک کن تا این حالتای مزخرف من تموم بشه...اخه این چه موجودیه خلق کردی!
منشی مطب هر سری منو میبینه گیر میده چرا شوهر نکردی؟دکتر باشه یا مهندس؟پولدار باشه؟جوون باشه؟و هزارتا سوال دیگه ازم میپرسه...اولش طبق معمول شروع کردم که ای بابا کی منو میخواد من هیچ خواستگار نداشتم بابا من وحشی ام پاچه پسرارو میگیرم...تا دفه اخر که باهاش مطب بودم انقدر گیر داد تا بالاخره چندتا از اتفاقات مسخره گذشته رو براش تعریف کردم تا دست از سرم برداشت...حالا دوباره چند وقت باید باهاش مطب باشم و حوصله ندارم دیگه هی بپرسه چی شد چی نشد...
۹۷/۰۵/۲۵
من اگه حرف نزنم می میرم واسه همین اگه کسی نباشه باهاش حرف بزنم منهم توی مغزم با افراد مختلف حرف می زنم ولی کلافه نمیشم.
من از قدیم خیلی رفیق باز بودم با همه زود صمیمی می شدم دایره دوستانم زیاد بود ولی بابای نیکان با رفتارهاش منو مجبور کرد عوض بشم البته اندازه یه اپسیلون بیشتر نتونست تاثیر بذاره.خودش اصلا اهل دوست و رفیق نیست منهم دیگه مجبور شدم تلفنی و نوشتاری و غیرحضوری با دوستام دوست باشم
من خیلی راحت اعتماد می کنم و تا به حال از اعتمادم ضربه نخوردم.از دوستانم بدی ندیدم.چه مجازی چه حقیقی.داشتن دوست یکی از بهترین نعمت های زندگی هست
به منشی مطب به چشم یه دوست نگاه کن و خیلی معمولی اما نه صمیمانه باهاش دوستی کن راحت تر می گذره
البته که خودت بهتر می دونی چه کار کنی