روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

بازنشستگی

شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۲۴ ب.ظ

خب بعد از متن های ناامید کننده قبلی یه چیزی بگم بخندین

شما هم دیدین پدر مادرا چه تلاشی میکنن برای ازدواج بچه هاشون؟من چند بار حتی جلو روم پیش اومده که البته تو اون لحظه خیلی حرص خوردم ولی بعدش کلی خندیدم.

بابام بعد از سکته اش اوقات بیکاریش بیشتر شده و دوستای دوران دبیرستانشو پیدا کرده و دوستای دانشگاهشو هر چند وقت یبار یه گله پیرمرد میشن میرن یه وری...جمعه هم یکی از همون روزا بود که یکی از دوستاش با کلی اصرار میبرتش بیرون با چند نفردیگه...این دوست بابام یه دختر داره همسن من یه پسر داره هم سن داداشم...رفته بودن بیرون هی عکسا دختر پسرشو نشون بابام میداده هی میگفته دختر خوب سراغ نداری برا پسرم...پسره هم انگار مهندسه حالا نمیدونم چه ایرادی داشته که بابام اب پاکی رو ریخته رو دستش بش گفته یکی از همون کارشناسا بهداشتو بگیر واسه پسرت خوبه...

بابام شب اومده بود خونه داشت اینا رو واسه مامانم میگفت...بعد هی میگفت منظور این اقا دختر من بوده و من تو دلم گفتم پسر فلانی من دختر ندادم بهش به پسر شهردار ندادم حالا بیام به تو بدم...حالا جالب ماجرا اونجاس که پسر فلانی چون خیلی باباش زنباره بوده اصلا نذاشته من ببنیمش و پسر شهردارم چندسال بعد دچار یه بیماری ژنتیکی شد ...

بعد اون وسط مامانم میگفت تو چه ساده ای اون داشته اینجوری میگفته که تو هم بگی زن برا پسرم سراغ نداری که دختر خودشو بگه...خلاصه من مرده بودم از بحث و اعتماد به نفس مامان بابام از خنده...

یبارم خیلی سال پیشا من رفته بودم مطب بابام کار اموزی ...بعد یکی از دوستا بابام اومده بود ویزیت بشه بابام حالا مگه ویزیتش میکرد.اونوقتا تازه خواهرم از ایران رفته بود و پسر این اقا هم داشت میرفت همون جا...مجرد هم بود...مهندسم بود که بابای من دوس داره...هی من و معرفی میکرد هی میگفت پسرت چکار میکنه...وای من از عصبانیت کبود شده بودم...بعدم که رفت کلی با بابام دعوام شد که اگه موندم رو دستت بگو برم از خونت و اینا...خلاصه ولی الان یادش میوفتم کلی خندم میگیره...

اینجور وقتا کلا خنده داره اوضاع...یا شوهر خالم پیشنهاد داده بود داداشم بره دختر خالمو بگیره...یا من پرس و جو میکردم درباره یکی از کارشناسا بهداشت واسه داداشم...

ولی خدایی تو این جمعای پیرزن پیرمردا بشینین کلی کر کر خنده اس از تلاششون برای شوهر دادن دختراشون یا زن دادن پسراشون...البته حق دارن منم جای اونا بودم همین کارو میکردم

چند روز پیشا با یکی از دوستام حرف میزدم میگفتم بابا بکش بیرون از این عشق چند ساله(پسره بش گفته با من ازدواج کنی بدبخت میشی ولی من از عشق تو ازدواج نمیکنم دختره هم گفته تا تو زن نگیری من شوهر نمیکنم)بابا یکی دیگه پیدا کن ...این دوست من خیلی دوس داره شوهر کنه البته که درستم فکر میکنه ولی خب پیش نیومده دیگه...بعد که کلی بش گیردادم گفتم بابا حالا کو یکی دیگه؟هست تو بگو من از این میکشم بیرون...بعد مرده بودم از خنده که بابا راستم میگه بیچاره...گفتم بابا اصلا بیخیال مرد برو درستو بخون کارتو بکن تفریحتو بکن...این چیزا یکمشم قسمته به هر حال...تا دیگه راضی شد ولی سر این جریانم کلی خندیدم...کلا تو رسم و رسومات ما ازدواج گاهی خیلی خنده دار میشه

والا خب شاید یه دختری خواست ازدواج کنه ولی اون پسر به هر دلیلی نرفت سمتش چرا دختره نباید بره بهش بگه و پسره خیلی راحت بگه اره یانه بجای اینکه بخواد کار دختره رو خوب بدکنه ...خب تو کشور ما ارتباط دخترو پسرا که محدوده جایی برای اشنایی نیست...دوستی هم که زشته تو خیابونم که گشت میگیره تو خونه هم که شیطون هست...پس مردم چکار کنن؟؟گرده افشانی؟؟؟

تا جوون بودیم بهمون میگفتن یکی ازت خواستگاری کرد بگو نه...زشته دختر خودش بگه اره...بعد گفتن بگو با خونوادم حرف بزن...حالا هم که میگن هر کی خواستگاری کرد بگو اره ولی نگو من میخوام شوهر کنم چون زشته یا شوهر نیست چون شانت میاد پایین...

به نظرم کم کم دیگه وقتشه رسم و رسومات و قوانین رو عوض کرد

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۱۹
زیرزمینی

نظرات  (۱۲)

۱۹ آبان ۹۷ ، ۲۱:۳۳ دوست خیلی عزیز
قوانین خیلی وقته عوض شده خانوم دکتر
الان عملا ازدواج سفید رواج داده میشه

شما درست بخووون..شوهر فرار نمیکنه
خارجی ها میگن بهترین سن ازدواج چهل سال
چون هم اشتباهاتت رو کردی هم بلند پروازی هاتو نداری
عاقلانه عاقلانه
پاسخ:
فکر نکنم اینو بگن چون همون خارجیا میگن بارداری بعد از 30 سال و 35 سال خیلی خطرناکه...من نمیدونم ولی حداقل بین اطرافیان من ازدواج سفید همچین رواج هم نداره
۱۹ آبان ۹۷ ، ۲۱:۵۱ معلوم الحال
:)) 
میخواستم یه چی بگم ولی نمیگم. خخخخخ
پاسخ:
باش
سلام خانم دکتر.وای داغ دلم تازه شد من اصلا ازدواج برام مهم نبود فقط همکارم خیلی مهم بود ولی هیچی نگفتم یعنی خب چیزی نمیشه گفت بعد هم شاهد ازدواجش بودم و نابود شدم جالبه که اون هم اصلا هیچی نفهمید به نظرتون باید چکار میکردم؟
پاسخ:
سلام.من که اگه بیل زن بودم باغچه خودمو بیل میزدم.ولی منم شرایط تو رو داشتم تو 20 سالگی...هی چی من رفتم بش گفتم نرو زن نگیر یه مدت کوتاه یه ماهه هم یه رابطه دوستی داشتیم ولی خب بعدش گفت میخواد زن بگیره...دیگه منم کلی گریه کردم و اینا یه سال بعدشم اون زن گرفت...ولی خب دیگه نمیتونستم شوهر یکی دیگه رو دوس داشته باشم...تازه زنشم میشناختم...خودشم میدیم هر از گاهی اتفاقی,چون خواهراش رو میدیدم دیگه یه مدت heavy smoker شدم بعدم یه دو سه سال بعد وقتی خوب گریه هامو کردم از سرم افتاد😂البته الان جز سالی یبار قلیون دیگه سیگار نمیکشم.ولی اون وقتا شده بود روزی یه پاکتم بکشم😂البته به قول دوستم چس پک😂
ولی فکر میکنم اگه الانم اگه برام پیش بیاد میرم به طرف میگم من دوست دارم تا بدهکار خودم باقی نمونم.
ولی خب اگه زن گرفته شما هم دیگه مجبوری بیخیالش بشی
راستی خانم دکترم خودتی میتونی بهم بگی رخساره یا زیرزمینی یا "تو"خالی
داداشت ! آخ داداشت ! 😍

یاد خواستگارام افتادم تو محیط درمانی
زل میزنن تو چشمام خانم هد میگن قصد ازدواج داری ؟ اگه داری بگو من خواستگارم / مورد خوب سراغ دارم 
من :😂
صراحتاا هم بهشون گفتم به ازدواج قبل 60 سال اعتقاد ندارم:((
پاسخ:
واقعا اخ داداشم😂
ولی اگه من فکر الان رو داشتم حتما به هرکی بهم میگفت بیا شوهر کن میگفتم باشه چون همی کلی اتفاقات خنده دار میوفته هم بالاخره یه اتفاق متنوعه هم یک درصد ممکنه چیز خوبی باشه.من اون وقتا خیلیا رو از ترس مامانم میگفتم نه چون همش میگفت تو دکتری اون ال و بِله حالا انگار هرکی خواستگاری کرد ادم میره میره زنش میشه
من یکی که شرایط ازدواج ندارم
این دو ماه بگذره
میرم دنبال تفریحم
تعهد و تاهل رو هم ولش
مگه ازدواج سفید چشه
رابطه ی دوستانه یا حتی لذت بردن از زندگیت چه عیبی داره
پاسخ:
تو دردت یه چیز دیگس.اونو بیا و بگو.بذار بار گناهانت سبک بشه
سلام رخساره جون خوبه؟چه اسم قشنگی.البته نمیدونم اسم واقعیتونه؟اره من اشتباه کردم بهش نگفتم البته مطمین بودم اگه میگفتم هم جوابش منفی بود چون من مشخصاتی که اون میخواست رو نداشتم مثلا فکر کنم ظاهر براش خیلی مهم بود که من اصلا قشنگ نیستم مطمینم جوابش منفی بود.میدونم که باید فراموشش کنم یعنی اصلا چیزی هم نبوده که فراموشش کنم.ولی همش توی ذهنمه
پاسخ:
سلام.نه رخساره اسم واقعیم نیس.اینجا نمیگم اسم واقعیمو هرچند تمام دوستانی که کامنت میذارن اسممو میدونن چون یا شمارمو دارن یا خلاصه یه جوری در ارتباطیم ولی بقیه نمیدونن...خیلی ادم خری بوده دیگه...بنظر من ادمی که با قیافه میاد با قیافه هم میره.پس همون بهتر که اولش بره.دیگه قیافه ادم دست خودش نیس که.کلا خر بوده ولش کن بابا.کلا مجردی بهتره اصلا.کلا از نظر من هر کی به ما دخترای خوب محل نده خره.حقش همون دختراییه که ما میدونیم چجورین و پسرا نمیدونن
وای خانوم دکتر دوست داشتنی
چه پست بانمکی گذاشتی
من فکر نمی کردم خانواده های دکترها هم زیاد شبیه ما باشند.
الیته ما هم چند تا خانوم دکتر و آقای دکتر تو فامیل داریم ولی به جز دخترعموم با بقیه ارتباط زیادی نداریم
من باز هم می خونم و باز هم میام کامنت میدم
ولی خیلی با نمکی دخترجون
پاسخ:
سلام عزیز دل.دیگه وقتی فکر میکنن من ترشیدم دیگه اینجور کارا هم میکنن دیگه.بعدم شهرای کوچیک همش همینه
ولی واقعیت اینه که من در حدش نبودم.خودم رو نمی تونم گول بزنم اون موقعیتش خیلی خوب بود خب با یکی در حد خودش ازدواج کرد.مجردی توی سن شما خوبه.ولی من سنم بالاست مجردیم خیلی طولانی شده خسته شدم 
پاسخ:
چی بگم والا.حد که به این چیزا نیس.به فکر و اخلاقه.منم میرسم به سن شما.واسه همین دارم کم کم خودمو اماده میکنم تا باهاش کنار بیام
خوش به حال کسایی که کامنت میذارن باهاتون ارتباط دارن.منم خیلی دلم میخواست یک جوری باهاتون ارتباط داشتم
پاسخ:
از هر راهی که بخوای من استقبال میکنم
ممنون از لطفتون.ولی متاسفانه الان که معیار ازدواج ظاهره.اخه وقتی ظاهر خوب نباشه کسی نمیاد سمت ادم که با فکر واخلاق اشنا بشه.منم استقبال میکنم از هر راهی که شما بگین
پاسخ:
بله درست میگی.پسرا معمولا دنبال یه سری چیزای خاصن مثل رابطه جنسی پول یا قیافه.دوست داشتی ادرس ایمیل یاشمارتو برام بذار
آخه چیزی وجود نداره که تو در مورد من ندونی
به هر سوالی جواب میدم
منتها اینجا اگه بگم موجب انتشار فساد در جامعه میشه
پاسخ:
بروووووو...تو مرموزترین ادم دنیایی منو رنگ نکن
دارم فکر میکنم من چه آنرمالم, بیچاره خانواده ام که اصلن جرات نمیکنن حرفی بزنن. میدونی من از اون خرام که خودم باید از یه نفر خوشم بیادو اون یه نفر هم محل سگ به من نده 😀 کلا زیاد تو فاز ازدواج نیستم اما اگه موقعیت خوبم پیش بیاد چرا که نه😊 ولی کلا اعتقاد دارم بسپارم به زمان اگه قسمت باسه میشه نشد هم فدای سرم حالا انگار شوهر کردن چه افتخاری داره ! والا بوخودا خودتو عشق است ❤
پاسخ:
والا.بسیار از نظرتون خوشمون اومد.منم یه زمانی سخت برخورد میکردم ولی الان که میخوان فان برخورد کنم دیگه ماجرایی نیس

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی