روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

13 روز تا دستیاری

پنجشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۲۹ ق.ظ

امروز یادم افتاد یه زمانی دلم میخواست برم قم اخوند بشم...البته بدون چادر و اینا...

این بچه هایی که ازشون میپرسی چکاره میخوای بشی میگن نمیدونم اصلا نمیفهمم ...من تو هر سنی حداقل سه تا شغل در نظر داشتم...تازه من نمیدونستم یه سری شغلا هست که بهشون میگن میهندس و یه چیزی میسازن...همه شغلا رو تو حوزه پزشکی میدونستم و علوم تجربی...حتی یه زمانیم میخواستم فضا نورد بشم و برم به عنوان اولین ادم تو مریخ زندگی کنم...یا با این سفینه ها بی بازگشت پرتم کنن تو فضا...اون زمانا بازار اینجور فیلما داغ بود....

البته بگم تو 5 سالگی هم قصد داشتم دختر فراری بشم...فکر میکردم یه جور شغله...تا با خواهرم دعوام میشد ساک جاهاز مامانمو برمیداشتم پرلباس میکردم...اخه همیشه خواهر برادرم ..بهم میگفتن ما تو رو از پرورشگاه اوردیم...کلا این جز تفریحات مخصوص ما دهه شصتیا بود ولی من چون کوچیکه بودم رو خودم اجرا میشد...بعد به مامانم میگفتم اون میگفت نه تورو خدا گذاشت تو شکم من بعد تو شکمه منو باز کردی از اونجا اومدی...من میگفتم پس چرا روی شکمت جای زخم نیس؟...

بعد الان بچه های امروزی میگن نمیدونیم میخوایم چکاره بشیم...من حتی اپشن دختر فراری هم داشتم

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۷/۱۱/۱۸
زیرزمینی

نظرات  (۹)

من یه مدت میخواستم مأمور کنتور خوان آب بشم:|فقط به خاطر اینکه فکر میکردم هر روز کلی خونه میره میگرده،حوصلش سر نمیره
فکر کنم اون قدیما از هر بچه ای این سوال رو  میپرسیدیم  فضانورد شدن رو حتما می‌گفت :)) من خودم خیلی فضانورد شدن رو آرزو داشتم 
دختر فراری!!!!😂😂😂
فک کننن من الان داشتم وبلاگ یه آخوند رو میخوندم :))))
بچه پرورشگاهی رو خوب اومدی کلا ما ته تغاری های دهه 60 هممون این حرف رو شنیدیم! اما من شانس آورمدم انقد شبیه خواهر و برادرم بودم که نمیتونستن قانعم کنن بچه پرورشگاهی هستم ;)
پاسخ:
ولی من و خواهرم کلا فرق داریم
وای دختر فراری چرا آخه؟ :))
پاسخ:
مد بود
فکرش رو بکن اومده بودی قم آخوند شده بودی البته اخوند که نه بهت می گفتن جامعه الزهرایی بعد شاید اداره ما اتفاقی جذبت می کرد با هم یه جورایی همکار می شدیم.بعد ماها به شماها می گفتیم این کفتخورها دقیقا تو اداره چه کار می کنند؟ خخخخخخ ولی تو ظاهر خیلی با هم دوست بودیم.بعدم به اسم اصلیت اصلا نمیومد جامعه الزهرایی باشی واسه همین از پیش حاج آقاهای اداره می بردنت مثلا رئیس کارگزینیت می کردن.کار نداشتن هیچی بلد نیستی به هرحال سفارش شده ی حوزه بودی خب.

پاسخ:
اخوندای خانم تو اداره شما چکار میکنن؟
اره واقعا اسم خودم ته ته فسق و فجور و مفسد فی الارضه😂😂😂
جامعه الزهرایی ها تو اداره ی ما میشن مدیر یا معاون مدیر یه قسمت مثلا معاون مدیر حراست یا مدیر کارگزینی یا معاون مدیر روابط عمومی البته بیشتر میرن تو نخ روابط خصوصی یا مدیر تحول اداری یا رئیس اداره دبیرخانه و .....
برای اونها پست مدیریت خالی پیدا میشه.اونها حیفن که کارشناس بمونند
سلام پسر من اول میخواست خلبان بشه بعد طراح صنعتی از بس که ماشین دوست داشت و مجله ماشین نگاه میکرد  بعد یه روز گفت مامان من آزادم هر شغلی بخوام داشته باشم  گفتم بله پسر م تو آزادی و ایشان اعلام کردن که بزرگ شدم میخوام یه وانت داشته باشم بعد با بلندگو بگم سبزی داریم .هندوانه داریم  و من هم مخالفتی نکردم ولی بالا خره ایشان موزیسین شدن حالا اکشن کی بیشتر بود شما یا ایشان
ای واای دختر فراری خیلی خوب بود :))))
راستش من میخواستم دکتر بشم ولی حسابدار شدم الانم ازم بپرسید میخوام چکاره بشم بازم میگم دکتر :)))
پاسخ:
موفق باشی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی