حتی وقتی میخندیم
يكشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۲۴ ب.ظ
خب من یه جورایی عاشق فریبا وفی هستم...این کتابش داستان های خیلی کوتاهیه که منو عجیب یاد نوشته های قدیمه وبلاگم انداخت...به نظرم اونوقتا وبلاگم بهتر بود...الان شده فقط روزانه نویسی...وقتی واسه داستان نویسی نمیذارم
پی نوشت:حالا که میرم مطب و کار میکنم و فحش خورم رفته بالا هربار گوشی بابام زنگ میخوره قلبم میریزه که نکنه از مریضاست و حالش بد شده...مثل اون موقعا که پیجر بیمارستان زنگ میخورد و من سکته میکردم
۹۸/۰۲/۲۹