لنفون نان هوچکین
چرا دیشب خواب میدیدم لنفوم نان هوچکین گرفتم؟؟؟بعد. رفتم شهر غریب زندگی کردم درسمم ول کردم و به هیچکسم نگفتم که لنفوم گرفتم بعد هم ناراحت بودم هم خوشحال که میدونستم کی قراره بمیرم...بعد درسو کارو گه ول کرده بودم گفتم اخر عمری خوش بگذرونم و گلدوزی کنم و خونه خودمو داشته باشم و ساز بزنم...خلاصه نمیدونم توخواب خوشحال بودم یا ناراحت...توخوابمم اخرش بابام فهمید که لنفوم گرفتم چون دکترم دوستش بود بهش گفته بود...شاید باورتون نشه من جوون که بودم فکر میکردم بهترین مرگ با لنفوم یا لوسمیه....هرچند الانم تقریبا همین فکرو دارم
من همیشه فکر میکنم که مرگم طوریه که از قبل به من خبر نمیده یه حادثه،. یه تصادف! از اونایی که خودمم نمیفهمم که مردم...