روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

۷۶ مطلب با موضوع «کتاب نوشت» ثبت شده است

۲۱خرداد
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
زیرزمینی
۱۷اسفند
یه کتاب عالی... پراز احساسات زنانه و مادرانه... خیلی قابل لمس و قابل درک... برخلاف کتابای نشر افق که برای عده خاصی ترجمه میشن و به مذاق من زیاد خوش نمیان... کتابای نشر اموت کتابای ساده و روون و روزمره ای هستن که ادمای بیشتری خششون میاد..
زیرزمینی
۰۴اسفند
هم خوب بود هم بد... هم جذاب بود هم نبود... والا نمیدونم چی بگم... ولی خب تا اخرش خوندمش درموردشرکای هرمیوجذب مشتریه...ماجراتویپایین شهر مییوفته....زمانشم ادم نمیفهمیدحاله یاگذشته
زیرزمینی
۱۷بهمن
داستان کوتاه...دوسش نداشتم البته من داستان کوتاه خیلی دوس ندارم
زیرزمینی
۱۳بهمن
نمیدونم چرا باوجود اینکه داستان کوتاهه و من داستان کوتاه دوس ندارم... خارجی هم بود داداش هم گفته بود ازش خوشت نمیاد... بازم به دلم نشست
زیرزمینی
۱۳بهمن
کتاب خوبی بود خیلی جملات قشنگ داشت ولی نمیدونم چرا انقدر به زور خوندمش
زیرزمینی
۱۳بهمن
بعد از مدتها میرم و از کتابفروشی کتاب میخرم... کتابای نخونده زیاد دارم ولی بخاطر تخفیفی که زده میرم و باز میخرم... فروشنده لهجه داره و نمیدونم لهجش کجاییه... شروع میکنه درمورد کتابای مختلفش برام صبت میکنه بهش میگم که چه کتابایی دوست دارم و سلیقمو که میفهمه بهم کتابای مشابه پیشنهاد میکنه... بهش میگم فلان نویسنده رو خیلی دوس دارم میگه جالبه من به هیچ کس پیشنهادش نمیکنم خیلی سرد مینویسه _سرد؟؟؟ انقدر نوشته هاش گرم و دلنشینه و ادم باهاش ارتباط برقرار میکنه که حد نداره میخنده و میگه اره تم فمینیستی داره و مت به اقایون هیچوقت پیشنهادش نمیکنم حرفش منو به فکر وا میداره... نویسنده های دیگه رو هم براش مثال میزنم و میگه همه نویسنده هایی که دوست داری فمینیستن... فمینیست؟ من؟ من همیشه از جنسیتم ناراضی بودم با مذمرها خیلی وقتا نساختم ولی هیچوقت تحقیرشون نکردم فقط خواستم حقوق برابری داشته باشم و به مغز و فکر من به اندازه خودشون احترام بذارن و کمتر زور بشنوم.... هرچند 26ساله که این کار بی فایدس... هیچ مردی منو با این شرایط تحمل نمیکنه.... بیشتر درمورد فمینیست ها میخونم بیشتر به کتابای نویسنده های مورد علاقم حرف میزنم فکر که میکنم میبینم توی کتابا اینجورزنها معمولا تنها میمونن و مردها کنارشون نمیمونن... درمورد زنهای نویسنده فمینیست میخونم.... اکثرا تنهان یا جدا شدن... بیشتر میخونم... پیدامردن همسر برای زنهایی که از هوش بالاتر موقعیت مالی و اجتماعی بالاتر زیبایی بیشتر و استقلال بیشتری برخوردارن سخت تره این کتاب درمورد زنیه مه میخواد خودش باشه... سرتق باشه و تمام احساساتیو که هیچ مردی حاصر به قبولس نیس بذاره کنار و تنهایی به راهش ادامه بده... شاید تو این راه تنهایی اسیب ببینه... هیچ کس به احساساتش اهمت نده هرروز و هر لحظه تحقیر و توهین بشنوه.... اماهر بار اشک هاشو میذاره کنار... زیبایی های زنانشو میذاره کنار و اونجوری زندگی میکنه مه میخواد و دست خودشه.... اینمه مردی دوسش داشته باشه دست خودش نیس ولی اینکه تن به محدودیت نده و تحملشو زیاد کنه دست خودشه
زیرزمینی
۱۶دی
بی سر و ته ...بیمنطق...بی معنی...به هیچ وجه دوسش نداشتم...همیشه فکر میکردم چیستا یثربی نویسنده فوق العاده ای باشه و این اولین کتابی بود که ازش خوندم...دوسش نداشتم
زیرزمینی
۱۶دی
نوع جدیدی از نویسندگی بود...اروم و بی صدا پیش میرفتیم...تاریخ رو بیان میکرد و اطلاعاتی به ما میداد...متن ساده ای بود...داستان فوق العاده ای نیست ولی جدیده...اثر حمیدرضا شاه ابادی که خودش تاریخ خونده...بین مریض هام میخوندمش...توی مرکز...یا صبح وبعد از ظهر توی مسیر...دوسش داشتم
زیرزمینی
۱۶دی
روزای اخر توی شهر غریب مدام این کتابو میگرفتم دستم و میرفتم کافه همیشگی و میز همیشگی...مینشستم و دلتنگیام رو با این کتاب پر میکردم...دوسش داشتم...جعفر مدرس صادقی نویسنده دوست داشتنی برای منه
زیرزمینی