۲۲خرداد
این روزها زیاد به گذشته فکر میکنم...نمیدونم چرا ول لحظه های زیادی میاد توی نظر...چه اتفاقات خوبی افتاده که من ساده از کنارشون رد میشدم یا نگرانی برای مسایل دیگه لذب بردن ازشون رو کم میکرد...مشاور رفتن خیلی کمکم کرد...حالا میدونم که باید قدر لحظاتمو بدونمو بابتشون شکر گذار باشم...مثلا شهر غرب یه خیابون نزدیک خونمون بود که کلی درختای بزرگ و سرسبز داشت و من زیاد میرفتم اونجا قدم میزنم و الان مدام دلم برای اونجا تنگ میشه...ولی اون وقتا همش از اینکه موقع پیاده رو باید تنها باشم غصم میشد اما الان همون تنهاییه هم ندارم...پس دیدم کارم اشتباه بود و گشتم تا شرایط خوبی که الان دارم و قدرشونمیدونم و پیداکنم و بخاطرشون خدا رو شکر کنم1-بودن کنار خونوادم حالا بد یا خوب2-داشتن شغل درمونگاهی بدون کشک و داشتن بیشترین وقت ازاد نسبت به دوستام تا وقتی برای درس خوندن داشته باشم3-داشتن حقوقی تا دستم توی جیب خودم باشه برخلاف دوستای غیر پزشکم حالا هرچقدر دیر بدن هرچقدر کم بدن