روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

۲۴تیر

دیروز وقتی خواسته عصر بره سرکار میگفت یه جوری سفت بغلش کرده بودم که رجوری تکون میخورده من بیدار مشدم بعد از یه ساعت به زور و با تکونای ریز بدون اینکه بیدارم کنه از بغلم اومد بیرون و رفت سر کار

شب ساعت ۱۰.۵رسید خونه شام سریع خوردیم...از خستگی نا نداشت...منم خسته بودم ...پا درد یه هفته س که ولم نمیکنه و دیگه هیچ مسکنی موثر نیست...داشت خوابم میبرد که برم گردوند سمت خودش و گفت سه روزه نبوسیدیم...دیگه هیچوقت این کارو نکن

بغلش کردم و گفتم ببخشید از خستگیه...بوسیدم بغض کرد  گفت لعنت به این زندگی...منم خیلی خستم...خیلی کم همو میبینیم...

به پنج دقیقه نرسید که دوتایی خوابمون برد...

زندگیمون شده فقط کار و خستگی ...و این انگار تمومی نداره

زیرزمینی
۲۳تیر

با دندون موشی نشستیم حساب کردیم...ماهی که ۷۲۰ ساعت باشه ما در بهترین حالتش ۶۰ ساعتشو باهمیم

زیرزمینی
۱۶تیر

حالا دندون موشی تنها کسیه تو دنیا که میدونه من چرا همیشه از دختر بودن متنفر بودم...وقتی شنید اشک تو چشماش جمع شد...دلیل همه کارای غلطم رو فهمید...دستشو گذاشت دور کمرم و بغلم کرد و ازم خواست که همیشه باهاش حرف بزنمح

زیرزمینی
۱۲تیر

برخلاف همیشه این دفه اون خوابش برد و من بیدار موندم...خوابش سنگینهو من داشتم با گوشیم فیلم میدیدم...چرخید به سمتم و صورتشو میدیدم...با جودی که خوابش سنگینه نه بغلش کردم نه بوسیدمش...گوشیو گذاشتم کنار اروم اروم زمزمه کردم براش...دوست دارم...تو فقط برای خود خودمی...همیشه کنارتم همیشه کنارم بمون...نفهمیدم کی ک کجا انقدر دوست داشتم...

صدام انقدر اروم بود که خودم به زور میشنیدم...یهدفه لبخند زد...فکر کردم تو خواب داره لبخند میزنه...چشماشو باز کرد و خندید...و من چقدر دلم میخواست دنیا همونجا تموم میشد

زیرزمینی