روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

۷۶ مطلب با موضوع «کتاب نوشت» ثبت شده است

۲۴مرداد

زن ها نسبت به احساس بد تنهایی مقاوم ترند

احساس تنهایی نزد افراد بیشتر بستگی به استعداد فردی خود انها دارد تا شرایط بیرونی

افرادی که احساس تنهایی میکنند گرایش بیشتری به ارزیابی منفی تر پدیده های بین شخصی شان در قیاس با افراد غیر تنها دارند

افرادی که احساس تنهایی میکنند احساس حقارت بیشتری دارند و خودشان را کمتر جذاب و از نظر اجتماعی نالایق میدانند.انها درقیاس با افراد غیر تنها شکاف عمیق تری بین انچه هستند و انچه میخواهند باشند وجود دارد

هر چه میزان احساس تنهایی افراد بیشتر میشود افراد در موقعیت های دشوار بیشتر در خودشان فرو میرند و کمتر در پی جلب کمک و حمایت عاطفی دیگران بر میایند

افراد تنها در گفتگو ها بیشتر راجع به خودشان حرف میزنند و کمتر سوال میپرسند

چون افراد تنها کمتر احتمال دارد که خودشان را واجد شرایط لازم برای برقرار کردن ارتباط مثبت بدانند پس اغلب روی به تدابیری می اورند که احتمال برقرار کردن روابط با انها کمتر و کمترشود

هر چه فرد کمتر توانایی اعتماد کردن داشته باشد تنهاتر است

وقتی به کسی دل میبندید در معرض طرد شدگی قرار میگیرید اما بنا به شواهد افرادی که به دیگران اعتماد میکنند عملا ارزیابی های دقیق تری از شخصیت و نیات افراد دیگر دارند در ضمن ارزیابی های چنین افرادی پایدارتر است عکس العمهایشان سریع تر و بنابراین تعاملاتشان با دیگران نرم تر وروان تر

بی اعتمادی به دوستان شرم اور تر از این است که انان سرمان کلاه بگذارندبی اعتمادی نشان میدهد که شما دوستی حقیقی نیستید و وقتی دوستی حقیقی نیستید استحقاقتان همین است که کسی در حقتان دوستی نکند بی اعتمادی ما دلیل موجهی برای این است که دیگران سرما کلاه بگذارند

دوستی کامل ازان نیکان است

انهایی که در فضیلت یکسانند انها متقابلا برای همدیگر نیکی ارزو میکنند چون خودشان نیک هستند

کانت خاطر نشان میکند که ما نیاز داریم از نظر دیگران معنا و مقصودی داشته باشیم نشان دهیم که ارزشمندیمو از توجه و باز شناسی دیگران برخورداریم

شخصی که دوستی ندارد کالا تنها و منزوی است

دوستی مبتنی برفضیلت ارسطویی و دوستی ارمانیمونتنی هر دو جان فرساستو به نظر میرسد در این نوع دوستی باید همه چیز زندگی را وقف این دوستی کرد به نحوی که دیگر در ان جایی مثلابرای شغلیا خانواده باقی نمیماند

در جامعه مدرن دیگر کسی یک یا دو دوست ندارد که پاسخگوی کل نیازهایش باشد بلکه افرادی دوستان گوناگونی برای نیازها و مقاصد گوناگونشان دارند

افراد بسیار قلیلی از اینکه دوستانشان دوستان دیگری هم داشته باشند احساس ناراحتی میکنند اما افراد بسیار قلیلی حاضرند بپذیرند که عشقشان عاشق کس دیگری هم باشد.دوستان بخشی از وجود شما را طلب میکنند  عشق شما تمام وجودتان را طلب میکند

عده ای این اعتقاد وجود دارد که عشق میتواند بر ان تنهایی که هر انسانی احساس میکند فایق اید چنین عشقی فراتر از هر احساسی است و به ما حس تعلقی میبخشد که ورای هر ان چیزی است که پیشتر شناخته ایم

همیشه یک شخص برای هر کسی وجود دارد که ان زوج درست و مناسب برایش به حساب می اید و اگر ما فقط بتوانیم ان شخص را بیابیم همه مشکلات ما مانند قطره شبنمی در برابر افتاب از بین میرود

شک گرایان نمیخواهند این ظن را برانگیزنند که هر شخص به نحوی مورد خیانت قرار میگیرد یا طرف مقابل ادم صادقی نیستبلکه میخواهند بگویند نمیتوان مطمین بود که عشق واقعی حتی امکان پذیر است حتی علی رغم این واقعیت که ممکن است طرف مقابل در نیات خویش صادق باشد

 

زیرزمینی
۱۷خرداد

سومین کتاب از یالوم و اصلا دوسش نداشتم...نوشته به همون شیوه یالوم بود ماجرای فیلسوف و شخصی متاثر از فیلسوف...روزنبرک یکی از سران المان نازی

نتیجه تصویری برای درمان شوپنهاور

زیرزمینی
۰۴خرداد

من معمولا داستان کوتاه دوست نذارم ولی اینو دوس داشتم

Image result for ‫وینستون لایت‬‎

زیرزمینی
۰۱خرداد

یه کتاب فوق العاده...انقدر خوب که یه جاهاییش رو میخوام اینجا بنویسم...دیگه ببخشید اگه دوس ندارین

تنهایی:حس درد یا اندوه از جدا یا تنهاماندن و احساس عدم نزدیکی به دیگران

انچه درباره تنهایی مهم است شمار لفرادی نیست که دوروبر ادم هستند,بلکه احساسی است که فرد از رابطه اش با دیگران دارد

همه ما به یک معنا تنهاییم

ما تنها زاده میشویم ,تنها زندگی میکنیم,تنها میمیریم

ان کسانی که اصلا می توانند پی ببرند که زندگی بشری چیست لابد در مرحله ای از زندگی,تنهایی غریب خویش را درمیابند ,وبعد وقتی همان تنهایی را در دیگران کشف میکنند پیوندی نو جوانه میزند و شفقتی چنان گرم سر بر میاورد که جبران مافات میشود

شدیدترین احساس تنهایی در موقعیت هایی ظهور میکند که فرد در میان جمع است.تنهابودن وتنهایی چه از نظر منطقی و چه از نظر تجربی ربطی به هم ندارد

ما وقتی احساس تنهایی میکنیم که روابط رضایت بخشی با دیگران نداریم,حال چه به این دلیل که روابطمان اندک است چه به این دلیل که روابط فعلی مان عاری از ان نزدیکی مطلوبمان است

انهایی که در تنهایی بار امده اند هرگز یاد نمیگیرند خودشان را بشناسند.وانهایی که در تنهایی زندگی میکنند تصور درستی از خودشان ندارند و در داوری کارهایی که کرده اند به راه اغراق میرند و در داوری صدماتی که متحمل شده اند نیز به همچنین.

خداوند انسان را چنان خلق کرده کهانسان به دوستیو اخوت با دیگران رانده شود.تنهایی را میتونا حالت درد ناکی دانستکه در ان به اسانیاحساسات بر عقل چیره میشوند

میل به خلوت و تنهایی لزوما غیر طبیعی نیست یا گذراندن اوقات زیاد در تنهایی برای شخص لزوما بد باشد.اینها بستگی به نحوه ارتباط شخص با موقعیت هایش دارد.

بخش عمده معنا در زندگی ما ظاهرا وقتی نزدیک ترین وعزیزترن کسانمان را از دست میدهیم از میان میرود.متاسفانه اکثراوقات ما تازه \س از انکه انها را از دست میدهیم متوجه میشویم که چه میزان معنای زندگی ما به وابسته ی انان بوده است

غم هجران اتش عشق را تیزتر میکند جدایی؛لذت وصل کسانی را که دوست داریم دو چندان میکند.از سوی دیگر همانگونه که چارلی براون میگوید هجران اتش دل را تیزتر میکند اما بی گمان باقی وجود ادم را در تنهایی فرو میبرد.

در میان جوانان تنهایی اجتماعی غالب تر و در میان سالمندان تنهایی عاطفی اما غالبا این دو توامان بروز ‍‍\یدا میکنند.

ما برخی احساسات را شرم اور میدانیم و دلمان نمیخواهد \یش دیگران اعتراف کنیم که چنین احساسی داریم.غالبا این احساسات را حتی از خودمان هم \نهان میکنیم .تنهایی از جمله همین احساسات است که شرم اور دانسته میشود

تنهایی احساس است که ما \نهانش میکنیم ما میتوانیم این احساس را حتی از خودمان هم پنهان میکنیمدر واقع توانایی ما برای خود فریبی چنان نیرومند است که درک و دریافت ما از حالت های احساسیمان میتواند به هر سمت برود الا این سمت که گمان بریم خطا کاریم.

برای انکه فرد را بتوان در زمره افراد تنها به حساب اورد خود ان فرد باید تنهایی اش را که یک احساس معین است احساس کند این احساس نوعی احساس غم است

هایدگر میگوید این حرف چرندی است که عشق ما را کور میکند بلکه به عکس عشق ما را وا میدارد چیزهایی را ببنیم که وقتی عاشق نبودیم نمیتوانستیم ببینیم.

افراد تنها بیش از افراد غیر تنها محیط اطافشان را تهدید گر میدانند.

افرادی که گرفتار احساس تنهایی مزمن هستند از روابط شخصی شانتوقعاتی بسی فراتر از افراد غیر تنها دارند.اینگونه افراد را میتوان کمال طلبان اجتماعی دانست که توقعاتی بسیار فراتر از تعاملاتعادی اجتماعی را در ذهن میپرورانند چه برای خودشان چه برای دیگران.انها از رابطه درک و توقعی دارند که انقدر قوی است که هرگز امکان براورده شدنش وجود ندارد .هیچ تغییری در محیط اجتماعی انان مشکل احساس تنهایی شان را برطرف نمیکند.تنها راه حل ممکن اقدامی است که شخصی که احساس تنهایی میکند باید در قبال خودش انجام دهد.

هیچ کس مسیولیتی در قبال احساس تنهایی اش ندارد اما همه تنهایان در قبال مدیریت چنین احساسی مسیولند.

کسانی که احساس تنهایی میکنند بیشتر خودشان دلشان میخواهد که تنها باشند چون حاضر نیستند هزینه هتی روحی و روانی امیختن با بقیه ادم ها را بپردازند انها نوعی حساسیت به افراد دیگر دارند و بیش از اندازه از دیگران متاثر میشوند.

داشتن یک محرم راز برای گریز از احساس تنهایی بدان اندازه که ما گمان میبریم مهم نیست.میزان تماس با دوستان-بسیار زیاد یا بسیار کم- نیز تاثیر چندانی بر این تجربه احساس تنهایی ندارد.میزان احساس تنهایی در میان کسانی که در کناطق کم جمعیت تر زندگی میکنند بیشتر و در میان ساکنان شهرهای بزرگ اندکی کمتر است.

احساس تنهایی در میان افراد بیشتر بستگی به استعداد فردی خود انان  دارد تا شرایط بیرونی.

t6ja_۶۵۷.jpg



زیرزمینی
۲۹ارديبهشت

خب من یه جورایی عاشق فریبا وفی هستم...این کتابش داستان های خیلی کوتاهیه که منو عجیب یاد نوشته های قدیمه وبلاگم انداخت...به نظرم اونوقتا وبلاگم بهتر بود...الان شده فقط روزانه نویسی...وقتی واسه داستان نویسی نمیذارم

پی نوشت:حالا که میرم مطب و کار میکنم و فحش خورم رفته بالا هربار گوشی بابام زنگ میخوره قلبم میریزه که نکنه از مریضاست و حالش بد شده...مثل اون موقعا که پیجر بیمارستان زنگ میخورد و من سکته میکردم


Image result for ‫حتی وقتی میخندیم‬‎

زیرزمینی
۲۳ارديبهشت

تیاتری از پارسا پیروزفرو توی تیاتر شهر دیدم...موضوع جالبی داشت ولی یکم کند پیش میرفت به نظرم و اینکه من خیلی خیلی حس مزاحمت ایجاد کردن برای دوستی که باهام اومده بود داشتم...سعی میکردم لذت ببرم ولی اخراش دیگه واقعا این حس بدی که داشتم باعث میشد فقط دلم بخواد تموم بشه زودتر...ولی موضوعش که جالب بود...

خانم مسنی که بعد از سالها و پس از ثروتمند شدن به زادگاهش برمیگرده و بیان میکنه که با یکی از مردای سرشناس شهر رابطه داشته و ازش باردار شد و وقتی مرد بچه رو گردن نمیگیره...مجبور میشه از اون شهر بره و ف.ا.ح.ش.ه بشه و...

Image result for ‫تئاتر ملاقات‬‎

زیرزمینی
۲۲ارديبهشت

کتابی از یالوم دوباره و درباره روانپزشکی و فلسفه...بیماری که سالها روان درمانی تاثیری روی شهوت حیوانیش به روابط جنسی نداشته وحالا با فلسفه سعی در درمان خودش داره...توصیفات جالبی از گروه درمانی داره که من چیزی ازش نمیدونستم...از و نیچه گریست سخت تر بود ولی با همون جذابیت و حتی بیشتر

Image result for ‫درمان شوپنهاور‬‎

زیرزمینی
۲۲ارديبهشت

یه کتاب با یه ایده فوق العاده جذاب و شروع هیجان انگیز ولی پایان تکراری و کلیشه ای

http://uupload.ir/files/y4m4_20190425_133151_hdr.jpg

زیرزمینی
۲۸بهمن

نخستین بار که عشق به سراغم امد ادعای مالکیت جهان را کردم , همه کس و همه چیز را متعلق به خود دانستم, امروز که تهی از خودخواهی ها, نگاهی عاشقانه به زندگی دارم ,تنها از تمام مالکیت ها صاحب تنهایی خویشم و فروتنانه غیاب حضورم را اعلام میکنم این است نظام عشق,هیچ کس نبودن.

ایران درودی

درفاصله دو نقطه

زیرزمینی
۱۷آبان

اولش که شروع کردم بخونمش فکر کردم چه کتاب بیمزه و تکراری...این ههمه حجم کتاب از یه عاشقانه مزخرف و رقت انگیز تکراری...نمیفهمیدم چرا انقدر فروش کرده...ولی خیلی زود پیش میرفت و کتاب 500 صفحه ای خیلی زودتر از چیزی که فکر میکردم به وسطاش رسید و پایان تقریبا متفاوتی داشت...

کتاب درباره ویل پسر موفق که حالا قطع نخاع شده و رابطه اش با پرستارشه...حرفای جالبی توی کتاب زده میشه .و جمله ها تاثیر گذارن...ولی شاید برای کسانی که معلولیت های مشابه دارند نا امید کننده و نا مناسب باشه...چون تو اینترنت هم خوندم که معلولین خیلی بهش اعتراض کردن...ولی از نظری هم شاید برای درک ما از زندگی ادم های مشابه خوب باشه...

غم انگیز و تاثیر گذار

پی نوشت:دارم گند میزنم به دستیاری؟

زیرزمینی