روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

حجاب

يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۵۹ ق.ظ
تند و تند لباس میپوشم و راه میوفتم به سمت بیمارستان...نگاه خودم میکنم توی اینه...نه ارایشی توی صورتم هست نه موهام مدلی داره...راه میوفتم...غم و شادی هر دو باهم در دلمه...یه دفه بی علت یاد دیروز میوفتم...خسته و کوفته از کشیک برگشتم و دارم فکر میکنم چند وقته دلم میخواد موهامو فرکنم...خانم دماغ عمی سر ظهر پیام میده بریم برای فیلم های جشواره...دلمو میزنم به دریا...شروع میکنم فر کردن موهام...برخلاف همیشه...ارایش کاملی میکنم لباسایی که دوست دارم رو میپوشم و راه میوفتم همخونه میگه چه خبره اینهمه ارا بیرا..حالا بعد از نود و بوقی ما رایش کردیما...خودتون چون هر روز ارایش میکنین تو چشم نمیاد... باهم میخندیم سرکوچه به دماغ عملی میرسیم...ازهمون دور شروع میکنه چشم و ابرو اومدن... باخنده میگه چه خبرته انقدر ارایش کردی... خودت کم از من نداریا...فقط چون من بعد مدتها ارایشکرردم انقدر تو چشم میاد از کوچه دارم میگذرم به سمت بیمارستان...نگاه خودم میکنم توی شیشه رفلکس در یه خونه...هیچ ارایشی ندارم...همیشه همینجوری میرم بیمارستان...موهامم بیرون نیشت...برخلاف دماغ عملی و همخونه... یادم میوفته به چند سال قبل... چقدر احمق بود...چقدر بچه بود...هرروز بامن دعوا میکرد سر ارایش سر موهام...سر معاینه مریض های مرد...چقدر احمق بود...تبدیلم کرده بود به ادم عقده ای و محدود...نمیفهمید این ازادی های کوچیکو نباید ازم بگیره...نمیفهمید نباید تغییرم بده...نمیفهمید دوست داشتن من یعنی چی...چی رو میخواست ثابت کنه؟مردونگیه خودش؟غیرتش؟یا امر به معروف من؟که چی بشه؟؟؟که گند بخوره توی جوونی و زندگی مون...که احمقانه تموم بشه این رابطه...هوش...فقط اگه یکم هوش داشت هیچ وقت این کارارو نمیکرد...دوست داشتن بی فایده...ادعا...خریت و خریت و خریت
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۸
زیرزمینی

نظرات  (۹)

اون تو فضای فکری خودش بوده و به نظرش کار درستی رو انجام میداده.بعضی وقتا قبل از ورود به یک رابطه بیشتر در مورد این چیزا باید فکر کرد. اینکه میخواسته تغییر کنی اون تا این حد جای تامل داره.
پاسخ:
تامل نه فقط خریت بوده و باهوش نبودن
بنظرم اعتماد چیزیه ک جاش توی خیلی از روابط خالیه.. این حرفا ناشی از یه طرز تفکر غلط یا بی اعتمادی ب طرف مقابله..
سلام خانم دکتر
میخواستم بگم چقد منو محمد (اگه درست گفته باشم) شبیه همیم شاید یه چیزی مثل اعتمادو تو خودمون گم کردیم یا شاید همجنسای خودمونو بهتر میشناسیم یا شاید های زیاد دیگه
ولی این محدودیتی که شما میگی من تو جامعه ای که بیمارای جنسیش بیشتر از ادمای سالمه محافظت از حریم خصوصی تعبییرش میکنم وقتی ادمایی میبینم که نمیتونن نیازهاشونو تو خونه یا ... تامین کنن خیابونو جای مناسبی واسه رسیدن به خواسته های غلطشون میدونن میترسم
درسته زیاد بدبینم ولی این واقعیتیه که تو جامعه دیدم
پاسخ:
سلام من همیشه فکر میکردم شما دخترید...این بدبینی شما واسه بعضی دختراگاهی خیلی گرون تموم میشه...خب شما جای ترس و بدبینی به جامعه به طرفتون اعتماد داشته باشین...بعدم من هیچوقت خیلی خفن نبودم توی این چندین سالم هیچوقت مشکل چندانی نداشتم...همون مزاحمتایی که ما دخترا بهشون عادت کردیم...حتی دخترای چادری
۲۰ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۲۰ معلوم الحال
آخییییییییییییییی
چرا بعضیا همیشه میخوان نظراتشونو تحمیل کنن واقعن؟ حثیثتا خرن . خررررررررررررر

شما هم جوونید هنوز خانوم دکتر و زندگی براتون ادامه داره
پاسخ:
صدالبته
سلام
من همیشه میخونمتون ولی خب الان بعد چند وقت دارم کامنت میذارم
حستون میتونم درک کنم ... ولی خب بهش با دید خوب نگاه کنید
این میشه یه تجربه واسه روابط بعدیتون
و اینکه خودتون باشید نه چیزی که بقیه میخوان :) بقیه باید شمارو بخاطر همین چیزی که هستید بخوان
این شعار منه : همینه که هست !!
پاسخ:
سلام...افرین...دقیقا منم الان همینجوریم که شما میگی ولی شعار من اینه:من خودمو همینجوری که هستم دوست دارم
خانم دکتر من نگفتم به طرف مقابلم بد بینم و اعتماد ندارم
من این عقایدو واسه حفظ حریم شخصی و امنیت طرف مقابلم قبول دارم
تو جامعه ای زندگی میکنم که مزاحمت هایی که شما میگین چیز مهمی در برابر دیده های من به حساب نمیاد. احتمالا اشکال از منه که چیزایی زیادی دیدمو شنیدم که باعث میشه اینطوری فکر کنم
مثلا وقتی یه مادر در برابر نیاز محبت فرزندش کم کاری میکنه: http://doctoregharib.mihanblog.com/post/149
پاسخ:
حریم شخصی رو بذارید هر ادمی که خودش به اندازه کافی عقل داره انتخاب کنه...هر ادمی در برابر کاراش نسبت به خودشو خداش مسئوله...نمیدونم شایدم در برابر شما من گارد باشم به خاطر تجربه تلخ گذشته...ولی خب این مسئله خیلی جای بحث داره
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۴۸ خانوم دکتر
سلام وبلاگ قشنگی داری...منم 95 فارغ التحصیل میشم...میتونم بپرسم کدوم دانشگاهی؟؟؟ خیلی قشنگ و روان مینویسی...تازه با وبت آشنا شدم و سعی میکنم همیشه بخونمت...خوب باشی
پاسخ:
سلام خانم دکتر.ممنون از لطف شما...بذارید یه چیزایی مخفی بمونه یهودیدی هم کلاسی دراومدیم
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۴۹ خانوم دکتر
سلام وبلاگ قشنگی داری...منم 95 فارغ التحصیل میشم...میتونم بپرسم کدوم دانشگاهی؟؟؟ خیلی قشنگ و روان مینویسی...تازه با وبت آشنا شدم و سعی میکنم همیشه بخونمت...خوب باشی
میگم این پاراگراف آخر واقعیه یا داستان؟
بنده خدا چرا بهشون میگین دماغ عملی خب یه اسم براش انتخاب کنید
پاسخ:
درهمین حدی که میخونی واقعیته بله واقعیته. صفت دیگه ای بهش بدم یادم میره خب

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی