روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

شب سراب

يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۵۶ ق.ظ
بامداد خمار رو وقتی اول راهنمایی بودم خوندم...درعرض سه روز دوبار پشت سر هم خوندمش و باهاش عاشق شدم و گریه کردم...از دوران راهنمایی که گذشتم اجی دیگه نذاشت عاشقانه بخونم میگفت مغزت رو فاسد میکنه...میدونستم بامداد خمار یه لنگه داره از زبان پسر داستان به اسم شب سراب...بامداد خمار از زبان دختره است...هرچقدر بامداد خمار جذابه شب سراب نیست...ولی ادمو به فکر فرو میبره که دوتا ادم از دوتا دنیا متفاوت همدیگه رو ازار میدن شاید بی هیچ قصدی...فقط دوجور مختلف بزرگ شدن زندگی کردن و فکر میکنن
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۸
زیرزمینی

نظرات  (۳)

سلام بازم منم همونی که مرتب پستاتو میخونه و دنبال می کنه اما تو بهش سر نمیزنی راستی می دونستی یه روشی وجود داره که می تونی از اون طریق بازدید وبلاگتو بالا ببری؟اگه تمایل داشتی بهم سر بزن تا کامل بهت توضیح بدم
سلام و ادب و احترام امیداورم سال خوبی آغاز کرده باشید
دوست گلم وب جالبی داری ممنون میشم سری به ما هم بزنی و با هم تبادل لینک داشته باشیم مرررسی
من خیلی سالای دور خوندمشون. اینکه همو آزار میدن بدون هیچ قصدی خیلی بده. نمیدونم به نظرم ضعف ارتباط یا زبان مشترکه. یه چیزی که دیدم خیلی پیش میاد انگار لازمه یه مترجم بین دو نفر باشه برای تفسیر درسته حرکات و گفته ها. حالا راستش دقیقا یادم نیست چقدر این مشکل بین اونا بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی