روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

دور مران از در و راهم بده

چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۱۹ ق.ظ
تا درمونگاه تموم میشه دیگه صبر نمیکنم...هر چی راجع به خنگی خودم و شوخی های مسخره که زن ها رو میکوبونه و خنده های احمقانه همگروهی هام شنیدم بسه...یه چیزی توی گلوم بالا پایین میره...زبونم چسبیده به سقف دهنم...احساس میکنم دیگه هیچوقت نمیتونم روی پاهام وایسم و مار گنده دوباره خودشو تو معده تکون میده...خیلی سریع لباسمو عوض میکنم و راه میوفتم به سمت خونه....ریمیکس جدید رادیو جوان رو تا ته زیادمیکنم و هندفون رو میچپونم تو گوشم...عینک افتابی جدید بزرگمو میزنم...کلاه افتاب گیرمو میذارم....راه میوفتم...انگار تو هوا دارم راه میرم...پاهام به اختیار خودم نیستن...دلم میخواد زودتر برسم خونه و ولو بشم روی تخت....میرسم سوییچ رو بر میدارم و میزنم بیرون....اول کوچه پس کوچه ها....بعد اتوبان...جاهایی که بلند نیستم....شیشه هارو میدم بالا صدای اهنگ رو تا اخر زیاد مکنم امده ام امدن ای شاه امانم بده دور مرذن از درو راهم بده ماه رمضون امسان خیلی بد داره پیش میره...دردمعده کوفتی استاد مسخره ای که چون زورش میچربه همه کاری میکنه...فکر میکنه از تموم دنیا سرتره...درصورتی که یه رشته مسخره خونده ولی درموردهمه رشته ها اظهار نظر میکنه....از روز دوم دیگه به شوخیای احمقانش نمیخندم...هرچرت و پرتی که میگه با نگاهای چپ چپ من روبرو میشه بدون هیچ عکس العملی...هر سوالی میپرسه میگم بلد نیستم....وامروز که دیگه جلو همه منو میکوبونه و بهم میگه انقدر بیسوادم چطور میخوام برم و کار کنم......پامو میذارم رو گاز...ماشین کناری چیزی میگه که نمیشنوم....به راهم ادامه میدم....حالا افتادم تو جاده خارج شهر...تا نزدیک ترین شهر 3ساعت راهه...میزنم کنار...وایمیستم تو برق افتاب...زل میزنم به سراب جلوم...صداش توگوشم میپیچه: توچه مرگته هیچی نگو اینهمه رنج ادمارو میبینی بس نیست واسه اینکه شکر کنی گفتم هیچی نگو بقران تو خلی...اخه یه دلیل پیدا کن واسه این کارات احساس خفگی میکنم...گرمی صورتم...هوای داغ....در دهنتو ببین یه دقه زر نزن....بسه دیگه...اصلا به توچه...دلم میخواد روانی باشم...برا خودت تز میدی...بس کن...ولم کن اصلا منو نبین هیچوقت...چکارم داری میخوام همینجوری زندگی کنم به تو چه اخه میشینم تو ماشین...پامو میذارم رو گاز و راه میوفتم...صدای موزیکو تاته زیاد میکنم انگار پرده های گوشم دارخ پاره میشه...یبار قبلا این مسیرو اومدمراهو به سمت روستا کج میکنم...میرم سمت امامزاده روستا...میرسم...ماشینو پارک میکنم و چادر سر میکنم و میرم داخل...مردم میچرخن دور امامزاده...میشینم و چشمامو میبندم...کاش انقدر خودخواه نبودم...کاش انقدر مسخره نبودم...کاش ادم بهتری بودم...چادرو میکشم رو صورتم و توی همون امازاده نمور بو گندو میخوابم نمیدونم چقدر گذشته که صدای اذون میاد...هواتاریک شده...دیروقته...نماز میخونم و راه میوفتم... خندم میگیره به رفتار احمقانه خودم...ناراحت نیستم که از خودم روندمش...هرچی از من دورتر باشه به نفع خودشه.... عزا گرفتم واسه فردا دوباره و دیدن این استاد احمق
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۲۶
زیرزمینی

نظرات  (۱۸)

۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۲۷ معلوم الحال
آهنگ گوش کن و شاد باش. من فردا امتحانم که تموم رشد میام با استادتون دعوا میکنم.
فوقش میریم روی ماشینش نقاشی میکشیم
پاسخ:
یه خریه که باید باماشین خودش لهش کرد
۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۷ معلوم الحال
خب پس ماشینتو بیار. خودم پشت فرمون میشینم.
پاسخ:
اااا مگه تو گواهینامه داری؟توکه هنوز فنچی
پشت فرمون، جاده بی انتها، داریوش، سیگار
چه استادای وحشی ای دارین هااا
پاسخ:
وای یعنی منم دیروز هرچی از دهنم دراومد بهش گفتم...یعنی افتادنم حتمیه
۲۶ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۵۰ معلوم الحال
نه متاسفانه1 دو سه دفعه رفتم امتحان عملی افسر با لگد پرتم کرده بیرون.
دفعه آخرت باشه به من میگی فنچا من فقط یخورده ریزه میزم، همین ...
مگه تو یخورده درشتی من میگم ...
بیا با هم مذاکره می کنیم! ضرر نمی کنی
پاسخ:
والا من نمیدونستم توریزه میزه ای بخاطر سنت گفتم فنچ عاقا شما هر چی دوس داری به ما بگی...هرچی از دوست رسد خوش است
چرا این استادا این مدلین؟! حداقل شان یه استادو حفظ کنن :-\

یه وب هست مال یه دانشجوی پزشکیه. نوشته بود استادشون اینترن سال آخرو جلوی مریض و پرستار و دانشجو و.. مجبورش میکنه وسط بیمارستان رو یه پا وایسته!!!!!!

نمیفهمم یه عده از تحقیر و توهین چی نصیبشون میشه..
پاسخ:
ادمای خودخواه و خودبین و مسخره ای که فکر میکنن از یه جای فیل افتادن
۲۷ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۲۰ معلوم الحال
از یه جای فیل
من به مشا میگم رخساره خانم شاید گفتم رُخییییی!
از امشب دیگه 24 ساعته به صورت لانگ توی وبت کشیکم. آنکالم چیزی بشه خودم فوری بدادت میرسم
پاسخ:
یعنی تلاش مداومت تو حلقم از پهنا خدارو شکر که دوستای خوبی دارم عاقا من میگم من و شما پریا اصلا تو یه شهریم بیاین یه قراری بذاریم...شاید استینی برات بالا زدیم
من از همین جا به روانی بودن خودم اعتراف میکنم!!! خخخخ
روم نمیشه بهت بگم این آدرس جدیده!!!!
اگه تو درمان های روانپزشکی، چیزی هست که به کار من میاد،دریغ نکن عزیزم ;-)
پاسخ:
دلت میاداخه نوشته هاتو ول کنی بری جای دیگه
سلام خانم دکتر من یه سوال ازتون دارم در مورد نتیجه آزمایشم. من گلوبول سفید خونم کم بود دکتر هم دیدن و گفتن باید آزمایش مجدد بدم. همه فاکتور ها بجز گلوبول سفید نرمال بود و گفت که یکم ذخیره آهن کمه.گلوبول سفید بین 4.5 تا 11 نرمال زده بود ولی برای من 3.6 بود. چقدر احتمال داره از نارسایی مغز استخوان باشه؟ من چند ماه پیش بعد از کشیدن دندونم خونریزی شدید داشتم و بعد از اون جای دندون خیلی زیاد عفونت کرد. میشه راهنمایی کنید منو خواهش میکنم؟ ببخشید اینم بگم تا جایی که میدونم عفونت ندارم که بخواد دلیل کم بودن گلوبول سفید باشه. خواهش میکنم بهم جواب بدین
پاسخ:
همه فاکتورا باید بررسی بشه نه فقط گلبول سفید... اینکه چه شرح حالی داشتین موقع ازمایش هم مهمه
ممنون بابت پاسخ. موفق باشید ان شاءالله خانم دکتر
پاسخ:
خواهش میکنم
۲۷ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۵۷ معلوم الحال
من تا حال تو رو خوب نکنن و شوورت ندم قصد ازدواج ندارم (البته کسی هم حاضر نمیشه زنم بشه )! در ضمن اگه خودمم بخوام مامانِ معلوم نمیذاره، باباش هم ایضا! دفعه قبلی که به شوخی گفتم مجبور شدم شام رو بیرون از خونه بخورم. اگه میخوای آستین بالا بزنی باید بری با اونا صحبت ککنی (البته مادربزرگام طرفتن)
* حالا کجا بیام؟ -با دست پس میزنم با پا پیش میکشم-
پاسخ:
تو هنو زوده برات زن بگیری...حالا درستو بخون مشخصاتتم بده... ببینم میشه بزنم پس سر یکی حالا فعلا باش رفاقت کنی بعد ببینیم چی پیش میاد(الان من نقش خواهر شوهرو دارم)
۲۸ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۱۱ آقای دکتر ح
خیلی وبلاگ زیبایی داری

به وبلاگ منم سر بزن

۲۸ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۲۶ آقای دکتر ح
ادم این روزا همه خودشون رو میخوان خوب نشون بدن.

خانوم دکتر بر عکسه می خواد خودشو بد نشون بده

ما که باور نمی کنیم

پاسخ:
میام براتا...انقدررو مخ من راه نرو
۲۸ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۴ معلوم الحال
سلام خواهر گلم
نگاه کن! هر آتچه همه خوبان یک جا دارند بنده ندارم! مثه خودتم فقط یه دونه پیدا کن که داداش نداشته باشه بابا مامانشم پیر نبودن لااقل خوش اخلاق باشن و صد البته پول دار (البته برای من اون عشقه مهمه! خودت که داداشتو میشناسی).
پاسخ:
وا با این شرایط که کلی دختر ریخته
۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۱۱ معلوم الحال
معذرت میخوام. شما دو تاشو به من نشون بده
پاسخ:
باااااااش
چقدر دلم میگیره اینا رو تو وب بچه های پزشکی میخونم

رزیدنتی که دانشجو رو مسخره میکنه و به کتاب خوداموزی که دستشونه میگه کتاب خنگ اموز ! رزیدنتی که میفرسته دانشجو ها براش بستنی بخرن و ساعت مچی اش رو از فلان قسمت براش بیارن !
استادی که تند و تند درس میده تا دانشجو ها متوجه نشن و بگن استاد ارومتر درس بدید و استاد هم با تمسخر‌و تحقیر بگه شماها خنگید :|

نمیدونم چرا بعضی ها فکر میکنن تمسخر و تحقیر دیگران شان خدشون رو بالاتر میبره :|


پاسخ:
سالهاست اینجور توهین ها جز اموزش پزشکیه
به صورت غیر قابل باوری نوشته هایتان اعتیاد آوره!!!
فکنم تا صفحه 17 رو باید بخونم تا راحت بشم!!
پاسخ:
خب واسه شما احتمالا که پزشکی دوست دارید جذابه ه...چون میدونم جذاب نمینویسم ولی بازم ممنون از لطفتون
پس رفتی امانت بده ها؟
خانم دکتر نگو که مشهد نبوده دوران دانشجویی تون!
مشهد؟
پاسخ:
بالاخره یه جایی بوده دیگه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی