روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

دنیاچشم از ما بر نمیدارد

سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۵:۵۷ ق.ظ
بگذار شب بیاید و خیابان راخلوت کند تا تورا ذراغوش بگیرم تو دیواری هستی که هیچ دری از غمگینی ات کم نمیکند همیشه چای میخوری و شعر میخوانی صدای تو دلتنگم نمیکند تنهایم میکند هرروز که میخواست خودش را بکشد دلش فرار میکرد قایم میشد زیرفرش توی کشو لای دفتر شعرش دلش پرنده بازیگوشی بود که نمیخواست بمیرد سفید میپوشم تا تظاهر کنم امیدوارم به جهانی که هنوز میتواند تحمل کند چیزهایی راکه انشان نمیتواند گاهی میخندم گاهی گریه میکنم گریه اما بیشتراتفاق می افتذ به هر حال ادم یکی از لباس هایش را بیشتر دوست دارد
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۲۶
زیرزمینی

نظرات  (۳)

حوب بود
What's up, constantly i used to check website posts here early in the break of day,
for the reason that i like to gain knowledge of more and more.
۲۱ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۵۸ آواز باران. نیستان
ماهم غمامون بیشتره. تنها نیستین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی