روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

طرحی نوشت

پنجشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۰۵ ق.ظ
1.زنه اومده میگه سینه هاش درد میکنه...بعد از کلی شرح حال که میگیرم میگه که هنوز به بچه پنج سالش شیر میده! 2.زنه اومده نشسته جلوم و اروم اروم باهام حرف میزنه و از خونریزی ماهانش میگه که پیرمردی بچه بغل میاد داخل و بالای سر من می ایسته و با فکر اینکه شوهرشه و میدونم مردای اینجا ادمای بدبینی هستن حرفمو قطع نمیکنم و مرده میپره وسط حرفم میگه حامله که نیست؟میگم نه و میره بیرون به زنه میگم شوهرته یا پدرت ؟با صورتش شکلک درمیاره و میگه پدر شوهرمه...کلی فکر میاد تو ذهنمو یاد دوستی میوفتم که میگفت بعد از ازدواجش پدرشوهرش بهش نظر داشته 3.بچه ده ماهشو میذاره رو میزم و میگه خانم دکتر شربت اشتها میخوام...نگاه بچه میکنم لپاش در حد انفجار و دست و پاهاش صدتا چین پوستی افتاده از چاقی...میگم نمیخواد این که خودش چاقه...میگه نه ضعیفه خودم براش شربت اشتها میرم میگیرم 4.میگه سوزش ادرار دارم..میگم تب داری؟میگه اره میگم تب داری میگه نه میگم حامله ای میگه نمیدونم میگم کی پ.ر.ی.و.د باید بشی میگه یه هفته دیگه میگم عفونت زنونه داری میگه نمیدونم.میگم پهلوتم درد میکنه میگه نمیدونم 5.زنه بدون نوبت جواب ازمایش به دست اومده تو و بهش میگم باید نوبت بگیره ...یه ربعی 0ونه میزنه که نرو نوبت نگیره و 500 تومن!!!ویزیت نده...اخر سر میگه نه میخوام برم متخصص نمیخوام تو برام دارو بنویسی فقط میخوام جواب ازمایشمو ببینی میگم برو متخصص میبینه میگه نه میخوام ببینی ...داشتم از عصبانیت منفجر میشدم نمیدونست من از اون خر ترم...ورقه ازمایش و گرفتم دیدم و بهش پس دادم گفتم خب دیدم!!!گفت خب چمه؟گفتم من قرار بود فقط ببینم نه چیزی بگم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۲۶
زیرزمینی

نظرات  (۲)

مورد پنج عااالیییی. دمت گررررم که انقدر خوب جوابشو دادی :-))))))))
پاسخ:
ما یه همچین ادمایی هستیم
..اخر سر میگه نه میخوام برم متخصص نمیخوام تو برام دارو بنویسی فقط میخوام جواب ازمایشمو ببینی میگم برو متخصص میبینه میگه نه میخوام ببینی ...داشتم از عصبانیت منفجر میشدم نمیدونست من از اون خر ترم...ورقه ازمایش و گرفتم دیدم و بهش پس دادم گفتم خب دیدم!!!گفت خب چمه؟گفتم من قرار بود فقط ببینم نه چیزی بگم


دمت گرم این مورد حرف نداشت :))
پاسخ:
دیگه خیلی حرصم دراومده بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی