یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه... این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست. حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه
آدمای بسیار متعددی بودن و هستن که امید دارم یه جای به شکل جان کاه از خجالتشون
پاسخ:
من این سومین نفر بود.اولی زیر دستم نیومد هیچ ولی وقتی دومی مریضم شد انقدر راحت میتونستم جونشو ازش بگیرم که از خودم ترسیدمو بخشمو عوض کردم.توچی؟میتونی بدها این ادم ها رو ازار بدی؟
نه حقیقتش تا حالا پیش نیومده که مورد اورژانس تهدید کننده ی حیات واسشون پیش بیاد و گذرشون پیش من بیوفته اما منم مطمئنا قصد جونشونو نمیکنم
شاید یخورده بپیچونمشون یا از سر خودم بازشون کنم
یا یه آمپول آمریکایی چیزی بهشون بزنم