روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

منطقه جنگی

سه شنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۷، ۱۰:۱۰ ب.ظ
این دومین باره که باسمت پزشک همراه مریض میشم دفه اول بخاطر زایمان خواهرم بود و ایندفه بخاطر اپاندیس(احتمالا)برادرم امروز بعد از 13 روز برگشتم و خونه و از تلفای مشکوک مامان بابام فهمیدم خبریه و تا رسیدم گفتم داداش تصادف کرده؟هی خواستن یواش یواش بگن و که بالاخره گفتن بخاطر درد شکم رفته بیمارستان...برخلاف حرف بابام پاشدم و اومدم بیمارستان و حالا که ساعت نزدیک 3 شبه اینجام و تو اورژانس تا تشخیص مشخص بشه تا صبح خلاصه سفر13 روزه که طولانی ترین سفرعمرم بود و البته شهر غریب خیلی خوش گذشت و تقریبا به گفته همه روحیم از این رو به اون رو شد ولی خب نرسیده داره از تو دماغمون در میاد...
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۲۶
زیرزمینی

نظرات  (۳)

سلام خانوم دکتر
خوبید؟؟
داداش خوبند؟؟
پاسخ:
سلام.ممنون.عمل شد.خوبه الان
۳۱ تیر ۹۷ ، ۰۶:۱۸ فتل فتلیان
ایشالا که سریع بهبودیشون حاصل بشه
۳۱ تیر ۹۷ ، ۰۶:۱۸ فتل فتلیان
ایشالا که سریع بهبودیشون حاصل بشه
پاسخ:
ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی