روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

بذار یه وقتایی عاقل نباشم

دوشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۲:۲۲ ب.ظ

پنجره رو باز کردم و هوا عالی بود و گفتم یعنی میشه الان بگه بیا بریم بیرون...سر که برگردوندم گوشیم چراغ میزد گفت چهارتا کوچه اونورترم.حاضر میشی؟

بال در اوردم دودقه اماده شدم و دم در بودم...هرچند اون همیشه خیلی حرف میزنه و دوست داره حرف بزنه ولی حالا من بعد از مدتها سکوت حرف زدم و حرف زدم...

گفتم کاش یکی بیاد و بگه نترس...یکی که بغلم کنه...اومد...بغلم کرد...گفت نترس...وقتی افاقه نکرد...فحش داد...وقتی گفتم ما دوتا احمقیم خندید...گفت نترس نترس نترس...گفتم اشتباه اشتباهه اشتباههه...فحش داد...زد تو سرم...خندید...گریه کردم...گفت عاقل نباش اشتباه کن...ولی عاشق خودت باش...عاشق...

گفتم گفتم گفتم...اصرار کردم...گفت من تو رو میشناسم...حالا هرچی دلت میخواد بگو من باور نمیکنم...گفتم همون انتقامه؟گفت اره...خری...یه وقتایی یکی باید بهت بگه خر تا تمومش کنی...گفتم من میترسم...گفت نمیترسی فقط خری...گفت فقط عاشق خودت نیستی...گفت هرکی عاشق تو نشه خره...خندید...ومن چشمامو بستم

موافقین ۱ مخالفین ۱ ۹۷/۰۸/۲۸
زیرزمینی