روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

۲۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰۵اسفند
بیمار یه خانم میان سال که تمام علایم بیماری رو انکار میکرد....همراه اصرار داشت که دوماهه هیچی نخورده...از دوماه پیش که به مدت یک هفته دچار استفراغ های مکرر شده که غیرخونی بوده دیگه جز اب چیزی نخورده 3هفته بعد دچار دونه هایی به شکل سرخک و تعدادی تاول روی شکم و قفسه سینه میشه...که هیچ علامت همراهی نداشته...کم کم دونه ها تیره رنگ میشن و حالا تمام بدنش پتشی و اکیموز داره....دیگه قادر به راه رفتن نیست که به بیمارستان اورده میشه.....همراه سابقه رفتارهای دپرشن میده از 5سال قبل بعد از فوت پدرش....هیچوقت تاحالا به دکتر کراجعه نکرده....بیمار بدو ورود دهیدرست...هیدره میشه....درازمایشات چکاب الکالین فسفاتاز 5هزار وانزیم های کبدی بالا میاد....pttمختله و120میاد...بقیه ازپایشات نرمال سونو نرمال...ایکتریک نیست... مریض اخرین مریض ما بعداز 20تا کیس کامپلیکه دیگه و تعداد متعددی مشاوره است...هرروز دکتر بهویزیت مریض نمیرسه....فقط اردرمنو مهر میکنه...مریض هرروز بیحال تر میشه...شکم متسع میشه...دردناکه و قرار میشه من مریض رو در کیس ریپورت معرفی کنم....ام ار سی پی نرمال میاد....خبر اتساع شکم چند روزه رو به دکتر میدم...میگه ای وای که مریض میس شد....کیس ریپورت تموم میشه و میریم سر مریض...هنوز به هیچ نتیجه ای نرسیدیم....حالا مریض بی اختیاری ادرار هم پیدا کرده....یه توده تا بالای ناف لمس میشه....شک میکنم به رحم....دکتر دست میذاره و جیغش میره هوا _اخه من از دست تو چکار کنم!!!این مثانشه...فوری سوند بذاری.... _اخه دکتر مثانه تا بالای ناف....نن تا حالا همچین چیزی نذیده بودم سوند گذاشته میشه و با تخیله اول 800سی سی تخلیه میشه...حین سوند گذاری تنگی مه ا دیده میشه....سوند کوچکتر میذارم و فیکس میکنم. دکتر دستور تخلیه تدریجی میده پیگیری برای علت افزایش انزیمای کبدی و استفراغ ادامه داره و هنوز به جایی نرسیدیم.. بعدانوشت...مریض دوروز بعد از اینکه توی کیس ریپورت معرفی شد اکسپایر شد...بیوپسی کبد که انجام شد مریض رفت تو فاز دیلیریوم...اژیته بود... برین سی تی رو رفتم گرفتم اول به اتند خودم نشون دادم گفت چیزی نداره بعدهم به یکی از استاد های نورولوژی نشون دادم و اونم مقتقد بود دیلیوم مریض ربطی به سی ان اس نداره و مشکل زمینه ایش باعث بروز این علامت شده...دکتر میگه که ولی مشاوره نورولوژی بذار تا ببینیم چی میشه...صبح خیلی زود که میرمجواب مشاوره رو ببینم پرستار بهم میگه اخر شب ارست کرد...هیچ تشخیص قطعی برا مریض گذاشته نشد البته تومور مارکر CA19_9 مریض بالا بود...وقتی همراه مریض میاد که برگه گواهی فوتو بگیره میگه که پدر بیمار با کانسر پانکراس فوت کرده دکتر میگه خب احتمالا همین بوده...دکترمیره و کارای پرونده رو به من میسپاره...به همراه میگم پس چرا هیچی تا حالا نگفتن من اینهمه پرسیدم بیماری خاصی تو خانواده داشتین یا نه
زیرزمینی
۰۵اسفند
بیمار یه خانم میان سال که تمام علایم بیماری رو انکار میکرد....همراه اصرار داشت که دوماهه هیچی نخورده...از دوماه پیش که به مدت یک هفته دچار استفراغ های مکرر شده که غیرخونی بوده دیگه جز اب چیزی نخورده 3هفته بعد دچار دونه هایی به شکل سرخک و تعدادی تاول روی شکم و قفسه سینه میشه...که هیچ علامت همراهی نداشته...کم کم دونه ها تیره رنگ میشن و حالا تمام بدنش پتشی و اکیموز داره....دیگه قادر به راه رفتن نیست که به بیمارستان اورده میشه.....همراه سابقه رفتارهای دپرشن میده از 5سال قبل بعد از فوت پدرش....هیچوقت تاحالا به دکتر کراجعه نکرده....بیمار بدو ورود دهیدرست...هیدره میشه....درازمایشات چکاب الکالین فسفاتاز 5هزار وانزیم های کبدی بالا میاد....pttمختله و120میاد...بقیه ازپایشات نرمال سونو نرمال...ایکتریک نیست... مریض اخرین مریض ما بعداز 20تا کیس کامپلیکه دیگه و تعداد متعددی مشاوره است...هرروز دکتر بهویزیت مریض نمیرسه....فقط اردرمنو مهر میکنه...مریض هرروز بیحال تر میشه...شکم متسع میشه...دردناکه و قرار میشه من مریض رو در کیس ریپورت معرفی کنم....ام ار سی پی نرمال میاد....خبر اتساع شکم چند روزه رو به دکتر میدم...میگه ای وای که مریض میس شد....کیس ریپورت تموم میشه و میریم سر مریض...هنوز به هیچ نتیجه ای نرسیدیم....حالا مریض بی اختیاری ادرار هم پیدا کرده....یه توده تا بالای ناف لمس میشه....شک میکنم به رحم....دکتر دست میذاره و جیغش میره هوا _اخه من از دست تو چکار کنم!!!این مثانشه...فوری سوند بذاری.... _اخه دکتر مثانه تا بالای ناف....نن تا حالا همچین چیزی نذیده بودم سوند گذاشته میشه و با تخیله اول 800سی سی تخلیه میشه...حین سوند گذاری تنگی مه ا دیده میشه....سوند کوچکتر میذارم و فیکس میکنم. دکتر دستور تخلیه تدریجی میده پیگیری برای علت افزایش انزیمای کبدی و استفراغ ادامه داره و هنوز به جایی نرسیدیم.. بعدانوشت...مریض دوروز بعد از اینکه توی کیس ریپورت معرفی شد اکسپایر شد...بیوپسی کبد که انجام شد مریض رفت تو فاز دیلیریوم...اژیته بود... برین سی تی رو رفتم گرفتم اول به اتند خودم نشون دادم گفت چیزی نداره بعدهم به یکی از استاد های نورولوژی نشون دادم و اونم مقتقد بود دیلیوم مریض ربطی به سی ان اس نداره و مشکل زمینه ایش باعث بروز این علامت شده...دکتر میگه که ولی مشاوره نورولوژی بذار تا ببینیم چی میشه...صبح خیلی زود که میرمجواب مشاوره رو ببینم پرستار بهم میگه اخر شب ارست کرد...هیچ تشخیص قطعی برا مریض گذاشته نشد البته تومور مارکر CA19_9 مریض بالا بود...وقتی همراه مریض میاد که برگه گواهی فوتو بگیره میگه که پدر بیمار با کانسر پانکراس فوت کرده دکتر میگه خب احتمالا همین بوده...دکترمیره و کارای پرونده رو به من میسپاره...به همراه میگم پس چرا هیچی تا حالا نگفتن من اینهمه پرسیدم بیماری خاصی تو خانواده داشتین یا نه
زیرزمینی