روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

یه مامان بد یا یه دنیای بد

چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۰۸ ق.ظ

تو شکم من یه دختر سالم و قوی داره رشد میکنه و خدا رو هزار بار شکر

امیدوارم دخترم هرگز این پستو نخونه ولی انقدر تو مغز خودم مرور کردم و گریه کردم و هرچی فکر کردم نمیدونستم با کی باید دربارش حرف بزنم و فکر کردم شاید بهتر باشه اینجا بنویسم و این اولین پست منه که زیرش راحت میتونید بهم فحش بدید 

از اینکه بچه دختره ناراحت شدم...نه از وجود خودش نه از خودش...بیشتر از خودم شاید

توی شهری که من زندگی میکنم همه چی مرد سالاری محضه...خونواده من کاملا مرد سالارن و همیشه مرد ها جنس اول و قدرتمند بودن

من هرگز بچه خواستنی خانواده نبودم چون بعد ازیه دختر و یه پسر دنیا اومده بودم...یعنی قطعا هیچ کس نمیخواست یه دختر دیگه هم اضافه بشه...همیشه داداشم و پدرم الویت خونواده بودن و قدرت خونواده بودن و من همیشه متنفر بودم از دختر بودن و ضعیف بودنم پس تمام حس زنانگی رو سعی میکردم در خودم بکشم و تمام کارای مرذانه رو انجام بدم و همیشه قدرتمند باشم...و این واقعا حس بدیه

دوم:خونواده دندون موشی هم کاملا مرد سالارن و کاملا فرقی که زندگی اون با خواهراش داره کاملا مشخصه

سوم:خونواده دندون موشی یه نوه دختر دارن

چهارم:خونواده من دوتا نوه دختر دارن

پنجم:تمام اتفاقای یک سال اخیر ایران قطعا زندگی رو برای زنا سخت تر کرده

ششم:منو باز برای حجابم تو فرودگاه ساعت ۳ صبح گیر دادن چون حدود دوسانت از پام پیدا بود و اون لحظه داشتم فکر میکردم که من دختری رو به دنیا میارم که قراره تو این خراب شده زندگی کنه...و یه زن بدبخت باشه و تمام این زجر هایی که من کشیدم رو بکشه

 

ماداریم تمام تمام تلاشمون رو میکنیم کهشاید بتونیم بچه رو کانا دا دنیا بیاریم...باید تمام طلا های عروسی و ماشینمون رو بفروشیم و خونواده منم کلی کمک کنن برای خرج تا بتونیم این کارو کنیم و برای اینکه پول این کارو جمع کنیم کلی باید پس انداز کنیم...و اینجوری تخت و تمام وسایل مورد نیاز یا غیر نیاز ولی گوگولی که برای بچه میخرن و مثل لباس  و تخت و دشک و جشن تولد و جشن تعیین جنسیت رو بیخیال بشیم...تا شاید شاید شاید بتونه زندگی بهتری داشته باشه...ولی قطعا باز هم زندگی سختی داره

قطعا من عاشقشم و همه تلاشمو بهش میکنم تا ادم سالم و شاد و خوشبختی باشه

ول باز هم ناراحتم که دختره و همش با خودم فکر میکنم اگه بعد ها بهم گفت چرا تو این جای مزخرف من دختر رو به دنیا اوردی نمیدونم چی باید بهش بگم

چون این حرفی بود که خودم همیشه به مامانم میگفتم ...و من حالا بخاطر تمام این حس ها و فکر ها که میدونم مشکلات بارداری سختم و استفراغ زیادم و هرمون های بارداری بدترش میکنه وجودمو پر از حس عذاب وجدان میکنه

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲/۰۳/۳۱
زیرزمینی

نظرات  (۹)

اگه من جای دخترتون بودم، از اینکه تلاش کردید به جای سیسمونی و جشن‌های مفصل منو تو کانادا به دنیا بیارید تا آخر عمرم ممنونتون می‌شدم=)))

من دوست داشتم تو ایران دنیا بیام 

ولی مامانم شاد باشه ...شاد شاد ....وسرحال وپرانرژی 

بعداخودم درس می خونم .کار می کنم میرم خارج ولی بازهم بایک مامان شاد

پاسخ:
اگه دختر من برعکس بود چی
یه جوا دیگه هم برات دارم.متاسفانه بچه من هرگز مامان شادی نخواهد داشت چون من هیچوقت آدم شادی نبودم.پس یکم بعیده تو بقیه عمرمم باشم.لحظات شاد داشتم ولی نمیتونم بگم آدم شادی بودم

سلام دوست عزیز. من دوتا پسر دارم دبیرستانی و دبستانی. اما همیشه دوست داشتم دختر داشته باشم.‌و یه رابطه خوب مادر دختری مثل دوستانم داشته باشم. گاهی حسودیم میشه و احساس تنهایی میکنم اگر دختر داشتم اینقدر بهش عشق میدادم و محبت تا همیشه احساس خوشبختی بکنه. البته با مادرم رابطه مادر دختری خوبی نداشتیم. اما من سعی می‌کردم جبران کنم.

پاسخ:
آره دختر برای پدر و مادرش خیلی بهتره ولس زندگی سخت‌تری نسبت به یه پسر داره.ما لذت دختر رو می‌بریم ولی خودش سختی میکشه و من نمیخوام بچم سختی بکشه
۰۲ تیر ۰۲ ، ۰۸:۵۲ معلوم الحال

سلام

خوشحالم که میشنوم داری مامان میشی و بیشتر از اون خوشحالم که خبر دختردار شدنت رو میشنوم. نباید از دختردار شدنت شرمگین باشی چون اون دختر توئه و مطمئنم از مامانشم قوی تر میشه و از همه مردا جلو میزنه :)

پاسخ:
سلام حتما حتما سعی میکنم آنقدر بهش عشق بدم آنقدر کنارش باشم که کمتر احساس کمبود کنه و مثل من از دختر بودنش احساس نفرت نکنه.تا قوی باشه و شاد و خوشبخت زندگی کنه
۰۳ تیر ۰۲ ، ۱۶:۵۳ مهربان مهربانیان

حال دلت خوب دوست من

چقدر دور به نظر میان اون روزایی که اینترن بودی پزشک عمومی بودی رزیدنت بودی

زندگی مون گذشت

چه روزای سختی که فکر میکردی نمی‌گذره و گذشت اما خب

واست خوشحالم و امیدوارم فرزندت باعث بشه حس بهتری به این زندگی پیدا کنی

مراقب خودت باش رفیق

پاسخ:
چقدر خوشحال شدم که هنوزم منو میخونی.اره آدم تا وقتی مشکلات جدید براش پیش نیاد قدیمیا از نظرش نمیره‌‌.حاملگی یه حس عجیبیه انگار تمام چیزایی که حس میکنی چند برابر میشه.چند برابر خوشحال میشی چند برابر ناراحت چند برابر دل شکسته

سلام تبریک میگم عزیزم

و واقعا خوش به سعادتت که مامان یه دختر میشی

الان کار درست رو می کنی .به جای اینکه بگی چرا دختر شده ،داری یه کاری می کنی که براش بهتر باشه و اون تلاش برای به دنیا آوردنش تو کاناداست.

 

پاسخ:
سلام منم عاشقشم و ممنونم

سلام رفیق. حالتون چطوره؟

فرخنده قدمتون پیشاپیش مبارک. چه خبری؟! خوشحال شدم و ناباور، چندین سال گذشته مثل برق و باد از جلو چشمام گذشت. چه زود گذشته.

عالی میشه زندگی اش، خودش راهش رو پیدا خواهد کرد. 

برات سلامتی آرزو دارم و امیدوارم مسیرتون هموار باشه و به خوشی برسید به جا و جایگاهی که دوست دارید.

 

پاسخ:
چقدرررررررررررر دلم برا تنگ شده.برای شعرات.برای دور زدنمون تو تهران.واسه اون سفری که اومدم تهران
۱۳ مرداد ۰۲ ، ۱۱:۱۸ مجهول الحال

چشام اشکی شد داری مامان میشی 

من انققد عاشق دختر بچه هام ک نگو

همیشه فک میکردم چون داداش ندارم و دوتا خااهر دارم باید عاشق پسر باشم ولی الان ک یکم بزرگتر شدم عاشق دخترام دلم میره براشون...

ولی درکت میکنم و فکرت منطقیه و از دوس داشتنه زیاده حتی و بفکر بودن زیاد تو مامان فوق العاده ای میشی *_خدااا بغض کردم ....

پاسخ:
عزیزمممم...ایشالا روزی هر کسی که بچه دوست داره

مبارک باشه قدمش خیر باشه 

ایران هم خوبه خودتون دختر بودید پزشک شدی برا پسرا سختی ها بیشتره سزبازی   توقع زیاد اطرافیان    مشکل شغل ودرآمد کافی و......

پسرمن میگه خوش به حال دخترا  مشکلات فوق را ندارن

پاسخ:
پزشک شدنم که بدترین قسمت زندگیم تو ایران بودنم قسمت بعدی بدش...
ولی من میگم تو این مملکت مرد سالار بازم زندگی مردا بهتره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی