روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

ته تغاری

شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۴۶ ق.ظ
مامانم همیشه وقتی میخواد صدام کنه بهم میگه گلابتون...اولین باری که به یه دختر بچه دیگه گفت گلابتون7سال پیش بود که دختر خالم با دختر اومده بود خونمون...چند ماهه بود دخترش...چند باری مامانم بهش گلابتون و من فقط برگشتم نگاش کردم...فکر کردم حسادت منو میفهمه...وقتی این گلابتون گفتن مامانم طولانی شد...موقع ناهار رفتم دنبالش توی اشپزخونه و بش گفتم:ماماااااااان...گلابتون منممممممم انقدر به اون نگو گلابتون!!!!چند روز پیشم که داشت به بچه اجی میگفت گلابتون...ماسر میز ناهاربودیم و بچه تو بغل مامانم داشت میخوابید...مامانم داشت قربون صدقه بچه میرفت...میخندید وباهاش بازی میکرد و میگفت گلابتون...از سر میز صدا زدم:مامااااااااان...گلابتون فقط منم...انقدر بهش نگو گلابتون...کلاهمون میره تو هم ها....همه خندیدن به این حس حسادت منولی خب گلابتون فقط منم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۱۱
زیرزمینی

نظرات  (۲)

۱۱ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۸ بوسه ی زندگی
حسابی حسادتت گل کرده ها :))

یادم نمیاد مامانم مدلی که اسم قربون صدقه ای من بودده بچه ی دیگه ای رو صدا کرده باشه ، وقتی نوه دار بشه نمیدونم چی میشه!! :)

شایدم منم با همچین چیزی رو برو بشم مشت بکوبم رو میز گرومپ صدا بده !! الان که به فکرش هم حسودیم نمیشه ولی خوب تو موقعیته که مشخص میشه !!
پاسخ:
اخه من از طرف پدری و مادری نوه اخرم...خیلی سخت بود برام...حس حسادت زیادی داشت...منم روی این چیزا خیلی حسودم
Cheghadr in hesadatat ashenast :D
پاسخ:
مرسیییی