روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

حرف هایی از جنس دیوانگی

روزهای دکتر تمام وقت

یک عدد پزشک جوان...در تلاش برای ادم خوب بودن و دکتر خوبی بودن...تمام وقت چون تنها کاری که توی زندگیم کردم پزشک بودن بود...بافتنی میکنم...اشپزی میکنم...یه زمانی ساز میزدم ناشیانه...
این وبلاگ همیشه زندگی حقیقی نیست...گاهی مجازی گاهی خیالی...پس "من" نوشته ها همیشه این خانم دکتر تمام وقت نیست.
حالا این دکتر زیرزمینی کنار دندون موشیش خوشبختترینه

بایگانی

شباهت نسل ها

پنجشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۰۳ ق.ظ
یکی از دوستای دوست داشتنیمه یه دختر 21 ساله که یه ساله مادر شده...قبل از اینکه دیپلم بگیره شوهر کرده ودرسشو ادامه نداده...مبتلا به دیابت نوع یک از 8 سالگی....که به علت بیماری که در بچگی داشته و به وجود اومدن کراس مچ و....مکانیسم دیابت نوع یکش فعال شده و پانکراس قادر به تولید انسولین نیست...توی بارداریش تحت نظر استاد خودم بوده...بچش موقع زایمان توی رنج نرمال بوده...3300...ولی برای قد کوتاه اون و جثه لاغرش باید زایمان طبیعیش خیلی سخت بوده باشه...بچش 9 ماهه بود که من دیدمش یه دختر توپولی وناز...با صلبیه ابی که نشونه فقر اهن بود...-بهش قطه اهن نمیدی؟-نه دندوناش سیاه میشه دوس ندارم-!!!!........میتونی کارایی کنی که سیاه نشیه مثل مسواک انگشتی یا ته حلقش بریزی یه یا بعدش بهش اب بدی-مگه دختر فلانی رو ندیدی؟باهمه این کارا بازم دندوناش سیاه شده-...میشینیم به خوش و بش کردن حرفای خاله زنکی...خنده...از روزگار...خاطرات بد...از هر دری حرف میزنیم ومسلما از لذت غیبت کردنم نمیگذریماز زایمانش میپرسم از حس غریب مادر بودن...اون روزها از حس غریب شوهر داشتن واسه کسی که چند سالی هم از من کوچیکتره میپرسیدم والان باید از این مامان کوچولو باید درمورد مادر بودن میپرسیدم...با اون جثه ریزش چنان این دختر توپول و گذاشته بود توی بغلش و میومد...ناهار دعوتم بود ناهار که خوردیم ازش پرسیدم:-زرد نشد؟-چرا زرد شد چند روزم بستری شد گفتن باید خونش عوض بشه ولی من نذاشتم ازم رضایت گرفتنمن سعی کردم خودمو جوری نشون بدم که انگار نمیدونم-نگفتن چرا باید عوض بشه؟-چرا...متخصص اطفال گفت زردیش بالاست و ممکنه اسیب مغزی ببینه ولی این دکترای اطفال چی حالیشونه-!!!!!-بذارم به بچه دوروزه خون یه ادم بزرگه بزنن؟!مگه بچه خونش با ادم بزرگ یه شکله؟!اومدیمو خواستن خون یه ادم سیگاری رو بهش بزنن!اسیب مغزی...الکی میگن مگه قبلنا نبوده کی از زردی طوری شدهاین حرفا رو تماما داره یه دختره 22 ساله به منی که دانشجویه پزشکیم میزنه...ادمی که حتی دیپلم نداره داره از یه متخصص که 11 سال فقط دانشگاه درس خونده ایراد علمی میگیره...ومن فقط سکوت کردم...وقی حرف یه دکتر متخصص رو قبول نمیکنه حرف منه جوجه رو قبول میکنه تازه الان که 9 ماه گذشته بودمامان کوچولویی که شاید اگر سهلنگاری مامان خودش نبود شاید تمام عمر وابسته به انسولین نمیشد...تاریخ داشت تکرار میشد و دوباره این  دختر داشت همون کارو با دختر خودش میکردوقتی دوستم رفت و رفیق اومد و همخونم اعتراض کرد که چرا براش توضیح ندادی و قانعش نکردی گفتم: به قول دکتر ج خریت مردم عمق نداره...بعد 9 ماه هر اتفاقی که نباید افتاده باشه دیگه افتاده
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۲۳
زیرزمینی

نظرات  (۴)

۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۳ ربولی حسن کور
سلام
دارین راجع به دوستتون حرف میزنینا!
پاسخ:
سلام بله راجع به یه دوست خوب حرف میزنم ولی نمیتونسستم کاری کنم...چکارباید میکردم؟شمابودین چی کار میکردین؟
۲۳ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۲ بوسه ی زندگی
متاسفانه!! تفکرات پوسیده و فکر بسته این جور افراد رو سخت میشه عوض کرد به قول تو عمق نداره ... خیلی سخته یکی که تو یه عالم دیگه است رو قانع کنی :|
پاسخ:
اصولا توی نود درصد مواقع نمیشه افراد رو قانع کرد
وای چقد دردناک!!!
ای کاش بیشتر به فکر سلامت دخترکش بود
پاسخ:
با منطق خودش بیشترین و بهترین فکرا رو برای سلامت دخترش کرده
in nazaro bade nazare azab vojdan neveshtam:
yani ajab doosti hastin
ajab mantegi darin
adam ye doos mesle shoma dashte bashe niyaz be badkhah nadare
chon age too chah biyofte dige fatehash khoondas o shoma tanhash mizari
in faghat ye nazar bood
age doost nadashte bashin dige nazari nemizaram?
پاسخ:
از کجا میدونید سعی خودمو تو این سالهانکردم؟ادم وقتی میبینه یه ادم منطقش قابل تغییر نیست چکار میتونه بکنه؟این ادم از همینجوری زندگی کردنش خوشحاله چرا من باید نظرشو عوض کنم...اینجوری زندگی میکنه و عواقیشم پذیرفته مثل همه ادما